پیشنهادهای مازیار مومنیان (٢٦)
مشاجره بین دو نفر یا گروه که در آن هر دو طرف با عصبانیت یکدیگر را مورد انتقاد قرار می دهند. بحث و مشاجره لفظی شدید توام با عصبانیت. Both players a ...
همبالین معشوقه نشانده A kept mistress is a woman who is in a relatively long - term sexual and romantic relationship with a man who is married to a d ...
اسم کوزه سفالی ( جهت نگهداری خاکستر شخص مرده ) مثال: . We went to the exhibition to see the ancient urns made of black clay برای دیدن کوزه های باستا ...
چشمه آب ( طبیعی یا مصنوعی ) - سر چشمه - فواره . We've analyzed this water feature, and the water from it is drinkable ما این چشمه آب را تجزیه و تحلی ...
( انگلیسی آمریکایی ) movie theater و movies جایی که فیلم نمایش میدهند ( سینما ) . The movie theater in our town is right next to the post office سی ...
وسیله ها و یا بازی های شهر بازی یا هر محوطه دیگری که این وسیله ها آنجا نصب شده اند. . There are several fairground attractions at the town festival ...
( بازی قورباغه تو سوراخ ) یک بازی که در میخانه ها رواج دارد که شامل پرتاب سکه های برنجی روی میز سربی با سوراخی در وسط است. این بازی نسخه پیشرفته تری ...
خانوم باز - بی بند و بار ( اصطلاح ) . That player slept with five of my friends آن خانوم باز با پنج نفر از دوستانم خوابید.
کیر - اندام تناسلی مرد ( اصطلاح انگلیسی آمریکایی ) . He took out his pee - pee and started to piss کیرش رو درآورد و شروع کرد به شاشیدن.
گران - پول زیاد ( انگلیسی بریتانیا - اصطلاح ) . I'd love to go to the concert but tickets cost a bomb من دوست دارم به کنسرت بروم، اما بلیط ها گران ا ...
خلط ( انگلیس آمریکایی - اصطلاح محاوره ای ) . He was so sick that he was coughing up loogies او بقدری مریض بود که با سرفه اش خلط بالا آورد.
استمنا - جلق زدن - خود ارضایی کردن . We didn't have any condoms, so I just gave him a hand job ما کاندوم نداشتیم، پس من فقط براش جلق زدم ( یعنی با دس ...
کوهستان ?What supplies should I buy to camp in the mountains برای کمپ زدن در کوهستان چه لوازمی باید بخرم؟
مبهم، نامفهوم، گنگ . I think your brother's judgment is clouded فکر می کنم قضاوت برادرت مبهم است.
عادت کردن به چیزی . The hardest thing about moving to Chiang Mai was getting used to the weather سخت ترین چیز در مورد مهاجرت به چیانگ مای عادت کردن ب ...
( حرف ندا - برای بیان ناراحتی یا تعجب ) - اه، وای، ای بابا ( در انگلیسی محاوره ای انگلستان ) . Sugar! I caught my finger in the door وای ( ای بابا! ...
لامصب، لعنتی ( کاربرد بیشتر در انگلیسی محاوره ای انگلستان نه آمریکا ) !This blooming rain این بارون لعنتی!
قطع شدن ( شبکه اینترنت یا غیره ) . The university network went down due to maintenance شبکه دانشگاه به دلیل تعمیرات قطع شد.
( ورزش - بوکس ) مشت زدن به حریف . Blocking is as important as punching سد کردن ( دفاع کردن ) با اندازه مشت زدن مهمه.
مجبور کردن یا شدن - تحت فشار قرار دادن یا گرفتن . The situation is forcing us to take some drastic measures شرایط ما را مجبور به اتخاذ برخی اقدامات م ...
مجبور به کاری شدن یا کردن . His wife pushed him into changing his job همسرش او را مجبور به تغییر شغل کرد.
ابری شدن هوا . The sky is becoming overcast. I hope it doesn't rain آسمان در حال ابری شدنه. امیدوارم بارون نباره.
به خود یا بهمراه خود داشتن ?I don't have any money on me. Can you lend me some پولی ندارم ( منظور الان و مثلا تو جیبش ) . میتونی بهم مقداری قرض بدی؟
جابجا شدن٬ اونورتر رفتن . Tell Esteban to shift up so that Ines can sit down به استبان بگو تا جابجا شود ( بره اونورتر ) تا اینس بنشیند.
جا بجا شدن٬ موقعیت مکانی را تغییر دادن٬ اونورتر رفتن . Shift over that way a bit, please. I barely have any room ( لطفا کمی برید اونورتر٬ من فضا ( ج ...
پخش شدن٬ پخش کردن٬ . The gossip went around the village شایعات در روستا پخش شد.