میلاد علی پور - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

persuaded: وادار، پذیرا، مجاب، قانع

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

development: پیشبُرد

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in one instance: در یک جا، در یک نمونه، در یک مثال

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coax: راضی کردن، مجاب کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unready: بدون آمادگی، نسنجیده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ambush: جلو کسی سبز شدن، سر راه کسی خف کردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

craftsperson: هنرور، پیشه ور، صنعتگر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

craftsperson: هنرور، پیشه ور، صنعتگر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accomplish: کسب کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

improperly: به طرزِ غلطی، غیرِ دلخواه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unspecified: غیر معین، غیر مفروض، نامعلوم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

method: شیوه، فراروند، گواسه، روال، اسلوب ع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prearranged: ازقبل تعیین شده، ازپیش مهیا شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sanction: محکوم کردن، محروم کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bestow: اعطا کردن، بخشیدن، اهدا کردن، برآور ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

demeanor: حالت، برخورد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

demeanor: حالت، برخورد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

figurative: غیرمستقیم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

background check: بررسی سوابق، تحقیق درمورد سابق

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

say: مثلِ، مانندِ، همچون

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

surmise: فکر کردن، خیال کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

surmise: فکر کردن، خیال کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move against: برعلیه کسی اقدام کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cover up: پنهان کاری، پنهان سازی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intensified: شدید، حاد، پر تنش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intensified: شدید، حاد، پر تنش

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spelling out: با جزئیات شرح دادن، مو به مو گفتن ی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spelling out: با جزئیات شرح دادن، مو به مو گفتن ی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

equal justice: مساواتِ عدالت

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

equal justice under the law: مساوات عدالت در برابر قانون، مساوات ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disbanded: برهم خورده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tops: نهایتا، در نهایت، خونه ی پُر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thunderstruck: در شوک فرو رفته

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exclusively: به صورتِ تکی، جدا از سایرین، جدا از ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indisputable: محرز، بدونِ اما و اگر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smoking gun: مدرک مسلم، مدرکِ مُحرز، دلیلِ بی چو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

presentation: ادعانامه ( توسط وکیل مدافع دولت یا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scores: گروهی از، دسته ای از، آنهمه، مقدار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brass: رده بالا، درجه بالا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

setting up: اجرا، ایجاد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set up: اجرا کردن، ایجاد کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

complicit: دخیل بودن، دست داشتن، دخالت داشتن، ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

underlings: زیردستان، مادون ها، افرادِ زیرِ دست

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

underlings: زیردستان، مادون ها، افرادِ زیرِ دست

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ritual: آیینی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lower level: رده پایین تر، مادون

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

numerical: طبق شماره، بر اساس شماره بندی، شمار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

numerical: طبق شماره، بر اساس شماره بندی، شمار ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slide tray: سینیِ اسلاید ( مربوط به عکاسی )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

discharging: آتش کردن، شلیک کردن، تیرانداختن ( ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

most damningly: از همه بدتر، از همه افتضاح تر، از ه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

from: طبقِ، بر اساسِ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

investigative: تحقیقاتی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

riddled: سوراخ سوراخ، کُت کُتو ( در گویش کرم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leads: جمعِ سرنخ، راهنما

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subject: سوژه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

solid round: تک گلوله

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

implied: فرضی، بالقوه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eye socket: حدقه ی چشم، فرورفتگی سر که چشم در آ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fearfully: از روی ترس، با ترس و لرز

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in cold blood: با بی رحمی، با قساوت قلب، با سنگدلی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indeed: حقیقتا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play dumb: خود را به خریت/خنگی زدن، مثل احمق ه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

limp along: به سختی و با مشقت پیشرفت کردن، جلو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clearly: صدالبته

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

curt: گستاخانه، بی رودربایستی، بدونِ تعار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curt: گستاخانه، بی رودربایستی، بدونِ تعار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

administrative: سرپرستی، کنترلی، زمامداری

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

poolhouse: خانه ی استخر دار، خانه ی استخری

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pool house: خانه ی استخری، عمارتِ استخر دار، عم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contribute: نقش داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

piece together: بازسازی کردن، صحنه ای را دوباره ساخ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to a great degree: تا حد زیادی، به میزان زیادی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

onslaught: هجوم، هجمه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unaccounted for: نیامدن، توضیح ندادن، جوابگو نبودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a total of: روی هم رفته

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

narrow down: کم کردن، کاستن، مختصر کردن، خلاصه ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

less wide: کم عرض تر، کوتاه تر، مختصر تر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

zero in: کلید کردن، قُفلی زدن، توجه را روی چ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

versus: در قیاس با

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coroner: آسیب شناس

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cellblock: بند

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cellblock: بند

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on: به سمتِ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pile: انبوه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

either way: به هرطریقی که بود، به هر نحوی بود

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

negligent homicide: قتل شبه عمد، سهل انگاری که منجر به ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

criminally negligent homicide: قتل شبه عمدِ مجرمانه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no bill: رد کردن، نپذیرفتن، مخالفت کردن ( رد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

true bill: پذیرشِ کیفرخواستِ پیشنهادی دادستانی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

more recently: جدید ترین، تازه ترین، آخرین

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

more recently: جدید ترین، تازه ترین، آخرین

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cope with: رفع کردن، حل کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for real: راست می گی؟ نه بابا؟

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trigger happy: خشونت طلب، منتظر درگیری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

finger pointing: انگشت اتهام، انگشت اتهام را به سمت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

SUR: فرا، ورا، بیش از، بالای

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

oversee: فهمیدن، شست خبردار شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

saving grace: نعمت، مزیت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disgruntled: دلخور، ناراحت، عصبی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bound for: عازم جایی بودن، مهیای رفتن به مکانی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

underscoring: با تاکید بر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

additional: الحاقی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

supporting: تأییدکننده، تاکید کننده، تصدیقی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull no punches: نه گذاشت و نه برداشت ( بدونِ تعارف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the interest of: باهدفِ، به نیتِ

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

salvaging: رهایی، نجات، بازیابی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insofar: تا جاییکه، به حدی که

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

academy: موسسه، سازمان ( درمعنای عام )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

handle with kid gloves: دقت به خرج دادن، لی لی به لالای کسی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in no uncertain terms: باقوت، بطوربرجسته، شدیدا، اجبارا، م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in no uncertain terms: باقوت، بطوربرجسته، شدیدا، اجبارا، م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cover up: لاپوشانی، پنهان کاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

explosive: جنجالی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

antagonizing: درگیر شدن، درافتادن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pandora’s box: پاندورا در اساطیر یونان، نام اولین ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pandora’s box: پاندورا در اساطیر یونان، نام اولین ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brand new: نوپا

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

meeting of the minds: همفکری، اتفاق نظر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conviction: اطمینان

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

metropolitan editor: سردبیر روزنامه که مسئول اخبارِ محلی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

metro editor: سردبیر روزنامه که مسئول اخبارِ محلی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deliberating: شور گذاری، مشورت کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull no punches: بدونِ ملاحظه، بدونِ درنظر گرفتنِ مص ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

powerful: قاطع، اثربخش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep at bay: مهار کردن، جلوی کسی یا چیزی را گرفت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

have a field day: روزِ بسیار شلوغی داشتن ( خصوصا مشغو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

preposterous: مزخرف، دری وری، مسخره

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

preposterous: مزخرف، دری وری، مسخره

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

modicum: ذره ، قدری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as it turns out: آنطور که از ظواهر امر پیدا بود

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

indict: اتهام وارد کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indict: اتهام وارد کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thwart: مشکل تراشی کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

begun to: رفته رفته، کم کم، به مرور زمان، ( ش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

begun to: رفته رفته، کم کم، به مرور زمان، ( ش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

test: عیارِ چیزی را سنجیدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over record: روی چیزی ضبط کردن ( روی یک نوار، فا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

record over: از روی چیزی ضبط کردن، تکثیر نوار، ف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hereby: به این ترتیب، به همین دلیل، بنابرای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

depicting: نمایش دادن، ساختن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mr justice: جناب قاضی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breakdown: تخریب، از هم پاشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nervous breakdown: بحران عاطفی، ضربه روحی، ضربه احساسی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nervous breakdown: بحران عاطفی، ضربه روحی، ضربه احساسی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

saving grace: حُسن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

possession: در تملک داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bullet hole: جای گلوله، جای تیر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bullet hole: جای گلوله، جای تیر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

went into high gear: با جدیت بیشتر به کار ادامه دادن، عز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handle with kid gloves: با احتیاط رفتار کردن، هوای کسی را د ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull no punch: نه گذاشت و نه برداشت ( بدونِ تعارف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seemingly: اینطور به نظر می رسید که

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

timeline: وقت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tight: کم، کوتاه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tight timeline: وقت کم، زمان کوتاه، زمان ضیغ

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

venality: ارتشا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

allotted: تعیین شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retrace: از نو دنبال کردن، مجددا پی چیزی را ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compile: مرتب کردن، منظم کردن، سازمان دادن، ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

exhibit folder: پوشه سند، پوشه ی مدارک که در دادگاه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in hindsight: با نگاهی به گذشته، در نگاه به گذشته ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tremendous: خارق العاده، اساسی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

conflict of interest: تعارض منافع، تضاد منافع، ( به وضعیت ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

much lower ranked: دارای رتبه ی بسیار پایین تر، خیلی م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hand off: واگذار کردن، سپردن، دادن، اختیار دا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deposition: استشهاد، استشهادنامه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shatter: از بین بردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as in: همچون، به مثابهِ، مشابهِ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embed: نفوذ کردن، فرو رفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tantamount: مانندِ، مثلِ، همچون

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tantamount: مانندِ، مثلِ، همچون

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disclosed: علنی، آشکار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disclosed: علنی، آشکار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

undisclosed: سر به مُهر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disclose: معلوم کردن، مشخص کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kid glove: ملاحظه کسی را کردن، لی لی به لالای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kid glove: ملاحظه کسی را کردن، لی لی به لالای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

with a view to: با این هدف که، با این دید که

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with a view to: با این هدف که، با این دید که

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

even handedness: بی طرفی، منصفانه بودن، انصاف، بی غر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

even handedness: بی طرفی، منصفانه بودن، انصاف، بی غر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compensation: دیه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

evenhandedly: منصفانه، عادلانه، بی طرفانه، مغرضان ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

un evenhandedly: غیرمنصفانه، ناعادلانه، غیربی طرفانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brand new: دست اول، دست نخورده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transgression: بزه، جرم، خطا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

condone: قبولِ کارِ غلط

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clemency: بخشش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clemency: بخشش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dismissal: خاتمه دادن، مختومه کردن، لغو کردن/ش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

acquitted: بی گناه شناخته شدن، بی گناه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

huddle: جمع شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

callous: بی رحمانه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

media outlet: رسانه خبری

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scurry to: تعجیل کردن، به سرعت هرچه تمامتر انج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scurry to: تعجیل کردن، به سرعت هرچه تمامتر انج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scurry: عجله کردن، به سرعت انجام دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mix: مجموعه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

attempted manslaughter: قتل غیرعمد ناموفق

١١ ماه پیش

مدال‌های میلاد علی پور