علیرضا خدابنده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recover: ( با from ) رها شدن از

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

work towards: برای دستیابی ( رسیدن ) به هدفی ( جا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

like this: به این صورت، به این شکل

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

from the word go: از ابتدا، از اول = from the go = fr ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take it up a notch: بیشتر تلاش کردن، هیجان انگیز تر کرد ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrape: [کامپیوتر] گرفتن اطلاعات از یک وبسا ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep track: دنبال کردن، پیگیری کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

keep track: دنبال کردن، پیگیری کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lose track of: متضاد: keep track of

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lose track of: متضاد: keep track of

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at this point: در حال حاضر

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at this point: در حال حاضر

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

since then: از آن پس

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

since then: از آن پس

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wrap up: چکیده ( پایانی هر فصل ازکتاب )

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

go through: بررسی کردن، بحث کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wrap up: جمع بندی ( مطالب )

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go by: سپری شدن ( زمان )

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

go by: سپری شدن ( زمان )

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at every tick: در هر لحظه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

do the trick: نتیجه بخش بودن

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

feel free: مختار بودن، اختیار داشتن، راحت بودن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

feel free: مختار بودن، اختیار داشتن، راحت بودن

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

up and running: راه انداختن، راه اندازی کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up and running: راه انداختن، راه اندازی کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

one step at a time: کم کم، ذره ذره، آهسته و با دقت

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

one step at a time: کم کم، ذره ذره، آهسته و با دقت

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a step at a time: کم کم، ذره ذره، آهسته و با دقت

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just a minute: مدت کوتاهی، زمان اندکی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

just a minute: مدت کوتاهی، زمان اندکی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spice up: هیجان بخشیدن، هیجان انگیز کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

divert: تغییر دادن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

touch: دستکاری

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

either: همچنین، همینطور

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a minute: به زودی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

project oriented: پروژه محور

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alert: alert your attention توجه شما را جل ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

alert: alert your attention توجه شما را جل ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

along the way: در این مدت، در بین راه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

along the way: در این مدت، در بین راه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in one go: یک مرتبه، یکجا، یکدفعه، یکهو

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in one go: یک مرتبه، یکجا، یکدفعه، یکهو

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

track down: ( به سختی ) پیدا کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

like so: به این صورت، به این شکل

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

like so: به این صورت، به این شکل

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

like this: به این صورت، به این شکل

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in place: در مکان ( جای ) درست، در جایگاه منا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in place: در مکان ( جای ) درست، در جایگاه منا ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take it up a notch: بیشتر تلاش کردن، هیجان انگیز تر کرد ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take it up a notch: بیشتر تلاش کردن، هیجان انگیز تر کرد ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recover: ( با from ) رها شدن از

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make progress: پیش روی کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

keep track of: با خبر بودن از، آگاه بودن از، اطلاع ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one last thing: یک چیز دیگر

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one last thing: یک چیز دیگر

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work towards: برای دستیابی ( رسیدن ) به هدفی ( جا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work towards: برای دستیابی ( رسیدن ) به هدفی ( جا ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from the word go: از ابتدا، از اول = from the go = fr ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from the go: از ابتدا، از اول = from the word go ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slap on: افزودن، اضافه کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slap on: افزودن، اضافه کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one last thing: آخرین چیز

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

splash screen: صفحه معرفی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hardcode: کامپیوتر: تغییر کد برنامه، تغییر کد ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tie up loose ends: کامل کردن بخش های ( کارهای ) ناتمام ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tie up loose ends: کامل کردن بخش های ( کارهای ) ناتمام ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

under the hood: [کامپیوتر] عملکرد داخلی چیزی، فرآین ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

creational: [کامپیوتر] ایجادی Creational patter ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fully featured: غنی از ویژگی خوب و مناسب، سرشار از ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feature filled: غنی از ویژگی خوب و مناسب، سرشار از ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feature packed: غنی از ویژگی خوب و مناسب، سرشار از ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

contra productive: ضد ثمر بخش بودن، جلوگیری از ثمر بخش ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thingify: reify، تبدیل شدن به یک چیز، ملموس س ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hard wire: کامپیوتر: ثابت، بدون تغییر، بر پا ک ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fat finger: اشتباه تایپی ناخواسته ( تصادفی ) ، ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

comfortable with: عادت کردن به، سازگار شدن با، اخت شد ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deserialize: [کامپیوتر] فرآیند بازسازی یک ساختار ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

steerer: هدایت شدن، هدایت کردن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fast turnaround time: سرعت انجام کار یا پروژه

٩ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٩ ماه پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

٩ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

faq: سوالات متداول

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

faq: سوالات متداول

٩ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

٩ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٩ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٩ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٩ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gotcha: مشکل پیش بینی نشده

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gotcha: مشکل پیش بینی نشده

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

move on: شروع کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

framework: محیط کاری ( کامپیوتر )

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

framework: محیط کاری ( کامپیوتر )

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

indexing: [کامپیوتر] اندیس بندی، اندیس گذاری

٩ ماه پیش

مدال‌های علیرضا خدابنده