پیشنهادهای خیری (١١)
٦٢
٦ سال پیش
٥
مواجه شدن با ( سخت بودن مواجه شدن با چیزی )
٦ سال پیش
٤٤
We use already to say that something happened sooner than expected. چه در گذشته و چه در حال
٦ سال پیش
٤
Unexpected
٦ سال پیش
٥
Unmixed with anything else
٦ سال پیش
١٢
تفاوت جزئی در چیزی Ex. Some words have many shades of meaning. بعضی کلمات تفاوت های جزئی بسیاری در معنا دارند.
٦ سال پیش
-٧
goof off , mess about
٦ سال پیش
٥
Ex. Tom spent too much time goofing off and failed his exams
٦ سال پیش
١٦
معادل wash up در انگلیسی آمریکایی
٦ سال پیش
١١
فرد فعال و پرکار
٦ سال پیش
٠
منفور
٦ سال پیش
٣١
تقلب کردن