ترجمه‌های علی اکبر منصوری (١٧٦)

بازدید
٤٢٢
تاریخ
٦ سال پیش
متن
He sustained a broken rib.
دیدگاه
٣

او متحمل یک شکستگی دنده شده

تاریخ
٦ سال پیش
متن
She sustained multiple injuries in the accident.
دیدگاه
٨

او در تصادف متحمل چندین جراحت شده است

تاریخ
٦ سال پیش
متن
National pride is at stake in next week's game against England.
دیدگاه
٨

غرور ملی در گرو بازی هفته آینده مقابل انگلیس است.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The future of mankind is at stake.
دیدگاه
٦

آینده بشریت در معرض خطر است.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The family honour is at stake.
دیدگاه
٦

افتخار خانوادگی در معرض خطر است.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Thousands of lives will be at stake if emergency aid does not arrive in the city soon.
دیدگاه
٥

اگر کمکهای اورژانسی بزودی به شهر نرسد، هزاران زندگی در معرض خطر خواهند بود!

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The prize at stake is a place in the final.
دیدگاه
٥

جایزه شرط بندی یک جایگاه در فینال است!

تاریخ
٦ سال پیش
متن
National honour is at stake in this match between France and England.
دیدگاه
٧

افتخار ملی در گرو این مسابقه بین فرانسه و انگلیس است!

تاریخ
٦ سال پیش
متن
At stake is the success or failure of world trade talks.
دیدگاه
٧

موضوع بحث، موفقیت یا شکست مذاکرات تجاری جهان است!

تاریخ
٦ سال پیش
متن
There's more at stake here than you can possibly imagine.
دیدگاه
١٨

در اینجا چیزهای بحث انگیزتر/ مسائل قابل توجه تر/نکات حائز اهمیت تر از آنچه که احتمالا بتوانید تصور کنید وجود دارد!

تاریخ
٦ سال پیش
متن
It is difficult to get used to another country's customs.
دیدگاه
٨

عادت کردن به آداب و رسوم یک کشور دیگر، سخت است!

تاریخ
٦ سال پیش
متن
It took a while to get used to the social nuances of the office.
دیدگاه
١٣

برای عادت کردن به ریزه کاری های اجتماعی اداره، یه مدت زمانی وقت گرفت!

تاریخ
٦ سال پیش
متن
You will soon get used to the work.
دیدگاه
٩

بزودی به کار عادت میکنی.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
After a while you get used to all the noise.
دیدگاه
٥

بعدا از یک مدتی، به همه این سر و صداها عادت میکنی!

تاریخ
٦ سال پیش
متن
She grows on you when you get used to her.
دیدگاه
٣

وقتی بهش عادت کنی، اونو بیشتر از قبل دوست خواهی داشت!

تاریخ
٦ سال پیش
متن
You'd better get used to doing as you're told.
دیدگاه
٥

بهتره به انجام آنچه که به شما گفته شده عادت کنید!

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I felt somewhat uncomfortable in their fancy apartment.
دیدگاه
٩

من در اپارتمان پرزرق و برق اونا، تا حدی احساس ناراحتی میکردم!

تاریخ
٦ سال پیش
متن
He has a fancy for chocolate.
دیدگاه
١٥

او یک علاقه شدیدی به شکلات دارد!

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The avant-garde sculptor created bizarre objects of his fancy.
دیدگاه
٨

مجسمه ساز آوانگارد ( پیشرو ) ، اشیایی عجیب غریب از آنچه که در خیالش بود، ساخت!

تاریخ
٦ سال پیش
متن
He cherished the fancy that someday he would be a star.
دیدگاه
٢٠

او این تصور که روزی یک ستاره خواهد شد را در ذهن پرورش میداد!

تاریخ
٦ سال پیش
متن
This dress is a fancy of the designer.
دیدگاه
١٣

این لباس یک ایده/ابتکار از طراح است!

تاریخ
٦ سال پیش
متن
He sat with his pencil poised, ready to take notes.
دیدگاه
٣

او با مدادش به حالت آماده نشسته، آماده برای یادداشت برداری!

تاریخ
٦ سال پیش
متن
She just needed to blow off steam.
دیدگاه
٨

اون فقط نیاز داشت که خشم و دق و دلی خودش را به یک نحوی فریاد بزند تا تخلیه شود!

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Jody lets her blow off steam first.
دیدگاه
٧

جودی بهش اجازه میدهد تا اول خودش رو خالی کند ( عصبانیت و خشم خودش رو خالی کند )

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Recess is a good chance for kids to blow off steam.
دیدگاه
١٠

زنگ تفریح، فرصت خوبی برای بچه هاست تا دق و دلی، خشم و تنش های خودشان را با فریاد زدن خالی کنند!/زنگ تفریح فرصت خوبی برای بچه ها ست تا انرژی شون رو تخ ...

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I went jogging to blow off some steam.
دیدگاه
١٩

من رفتم پیاده روی تا کمی از عصبانیتم رو خالی کنم!