Mehrdad Sayehban - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go wrong: بر وفق مراد نبودن ، اشتباه پیش رفتن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

build: بزرگ تر کردن چیزی ، افزایش دادن یا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do revision: مرور کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

last but one: یکی مانده به آخر ، ما قبل آخر متراد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conjunctivitis: التهاب ملتحمه یا کنژنکتیویت ( Conju ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bedspread: روتختی

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

countable: قابل حساب کردن مثال: He's not count ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see someone: Talk to or visit someone منبع: oxfo ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get in: سوار شدن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

institution: آموزشگاه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

radiator: شوفاژ

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

circle: دور چیزی دایره کشیدن مثال: circle t ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quotation marks: تفاوت Single quotation marks و Doub ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dial: تلفن ( تماس ) گرفتن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

text: اس ام اس ، پیغام ، پیام ، پیامک ، م ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jumper: تو کانادا و امریکا میگن sweater or ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

male: آقایان

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drawing: تفاوت Drawing با Painting There are ...

١٠ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

motivate: ایجاد انگیزه ، انگیزه دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

motivate: ایجاد انگیزه ، انگیزه دادن

١٠ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

adorable: بامزه، دوست داشتنی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

suit up: کت و شلوار یا لباس پوشیدن ( آقایان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suit up: کت و شلوار یا لباس پوشیدن ( آقایان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

watch out: مواظب باش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

watch out: مواظب باش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cross: از جایی گذر یا عبور کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cross: از جایی گذر یا عبور کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thank: شُکر کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

toilet: دستشویی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

toilet: دستشویی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

male: آقایان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

female: بانوان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

female: بانوان

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let me have my say: بزار حرفم را بزنم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let me have my say: بزار حرفم را بزنم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to make a long short: خلاصه کنم . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wanna: مخفف want to

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wanna: مخفف want to

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make your decision: تصمیمت را بگیر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

breakdown: از کار افتادن ( دستگاه و غیره ) مت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

breakdown: از کار افتادن ( دستگاه و غیره ) مت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

out of work: از کار افتادن یا خراب شدن ( دستگاه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of work: از کار افتادن یا خراب شدن ( دستگاه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

out of order: از کار افتادن یا خراب شدن ( دستگاه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

out of order: از کار افتادن یا خراب شدن ( دستگاه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ring: زنگ خوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ring: زنگ خوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

turn up: بالا بردن صدای تلویزیون یا غیره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

turn up: بالا بردن صدای تلویزیون یا غیره

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn it up: صداشو زیاد کن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn it up: صداشو زیاد کن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn it down: صداشو کم کن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn it down: صداشو کم کن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn it on: روشنش کن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

MOP: • اگه فعل باشه: طی کشیدن to use a m ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

MOP: • اگه فعل باشه: طی کشیدن to use a m ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mess it up: چیزی را ریخت و پاش کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mess it up: چیزی را ریخت و پاش کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

design: طراحی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

design: طراحی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

institution: آموزشگاه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

institution: آموزشگاه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beef: گوشت قرمز، ماهیچه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beef: گوشت قرمز، ماهیچه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cheerful: قبراق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cheerful: قبراق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get in: سوار شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get in: سوار شدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be back: ( از جایی ) برگرد مثال: Be back by ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

be back: ( از جایی ) برگرد مثال: Be back by ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

two more time: دو بار دیگر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i get the point: من متوجه شدم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i get the point: من متوجه شدم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get: متوجه شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get: متوجه شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loudly: ( با صدای ) بلند تر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slowly: آرام تر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slowly: آرام تر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

failed: شکست خوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

failed: شکست خوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

failed: گذشته فعل fail

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

single love: عشق یک طرفه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

actor: بازیگر مرد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

actor: بازیگر مرد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

screenwriter: نمایشنامه نویس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

screenwriter: نمایشنامه نویس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give up: پا پس کشیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

give up: پا پس کشیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

win over: فائق آمدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

win over: فائق آمدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get over: فائق آمدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get over: فائق آمدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overcome: فائق آمدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overcome: فائق آمدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fundamental factor: فاکتور بنیادین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

powerful: قدرتمند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

powerful: قدرتمند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disturb: مداخله کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disturb: مداخله کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

snoop: سَرَک کشیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

patient: صبر و حوصله

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

patient: صبر و حوصله

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

patience: صبر و حوصله

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

patience: صبر و حوصله

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

well shaped: خوش فرم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pretty: خوش سیما

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pretty: خوش سیما

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slim: خوش هیکل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slim: خوش هیکل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep in touch: در ارتباط باش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

keep in touch: در ارتباط باش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

courage: جسارت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

courage: جسارت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pleasure: مایه افتخار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pleasure: مایه افتخار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

countable: قابل حساب کردن مثال: He's not count ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

countable: قابل حساب کردن مثال: He's not count ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he s not countable: نمی شود روی او حساب ( باز ) کرد.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rush: عجله کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

rush: عجله کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

single: یک طرفه مثال: his love was single l ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep away: دوری کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep away: دوری کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

provide: مهیا کردن مترادف با Prepare

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

provide: مهیا کردن مترادف با Prepare

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look at: نگاه کردن به

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

look at: نگاه کردن به

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

similar: شبیه هم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

similar: شبیه هم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

malinger: کم کاری کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

around: ( عامیانه ) دُرُ بَر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

around: ( عامیانه ) دُرُ بَر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unhappily: متاسفانه مترداف با unfortunately

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unhappily: متاسفانه مترداف با unfortunately

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

jogging: پیاده روی سریع

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

text: اس ام اس ، پیغام ، پیام ، پیامک ، م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

text: اس ام اس ، پیغام ، پیام ، پیامک ، م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hapless: دَرمانده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hapless: دَرمانده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nice: زیبا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

nice: زیبا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gorgeous: خیلی زیبا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gorgeous: خیلی زیبا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

soccer player: فوتبالیست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soccer player: فوتبالیست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

debit: قرض

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fixed price: قیمت مقطوع

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fixed price: قیمت مقطوع

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tied up: مثال: Hi's tied up او دستش بند است.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

tied up: مثال: Hi's tied up او دستش بند است.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knowledgeable: با سواد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

knowledgeable: با سواد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tough: قهار

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tough negotiator: مذاکره کننده قهار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

permission: مجوز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skip: رد کردن ، صرف نظر کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

skip: رد کردن ، صرف نظر کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

skip: نادیده گرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

helpful: به درد بخور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

helpful: به درد بخور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

terrible: افتضاح

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

survive: امرار معاش کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

arrest: دستگیر کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

arrest: دستگیر کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

random: پراکنده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

random: پراکنده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

last but one: یکی مانده به آخر ، ما قبل آخر متراد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

latter: یکی مانده به آخر ، ما قبل آخر متراد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

latter: یکی مانده به آخر ، ما قبل آخر متراد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

issued at: صادره از

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

declare: ارائه دادن ، ارائه کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

declare: ارائه دادن ، ارائه کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

entrance: درب ورودی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eldest: پیرترین

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

applying for a visa: تقاضای ویزا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

underground: ترن زیرزمینی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

underground: ترن زیرزمینی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

local bus: اتوبوس شهری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

how often: هر چند وقت یک بار ، با چه فواصل زما ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

how often: هر چند وقت یک بار ، با چه فواصل زما ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interest: دیدنی مثال: the places of interest ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

interest: دیدنی مثال: the places of interest ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

charge: کرایه مثال: what's your charge for ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

charge: کرایه مثال: what's your charge for ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ticket office: باجه بلیط فروشی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ticket office: باجه بلیط فروشی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

office: باجه مثال: ticket office باجه بلیط ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های Mehrdad Sayehban