پیشنهادهای مصطفی صادقی (١٨)
mean streak ( noun phrase ) ( countable ) /ˈmiːn striːk/ رگه بدجنسی، خوی بدجنسی، تمایل به نامهربانی یا خشونت Definition: a part of somebody's charac ...
مثل موم تو دست داشتن
Part of speech: Verb 1. بازتاب دادن / منعکس کردن The lake mirrored the mountains perfectly 2. نشان دادن / نمایش دادن The movie mirrors the social an ...
flood verb زیر آب رفتن، زیر آب بردن if a place floods or something floods it, it becomes filled or covered with water
مدعی aspirant for the lightweight crown. مدعی مقام قهرمانی دسته سبک وزن.
زهر چیزی رو گرفتن
تمام تلاش را به کار بستن
گاه گدار
تظاهر
نمایانگر بودن
به دست ( نیروهای دشمن ) افتادن
حکم صادر کردن
آب و هوا ( به خصوص آب و هوای بد )
بالا گرفتن ( کار )
طغیان آب
راهی برای رسیدن به هدف.
مشوش
به اصطلاح A plethora of escape from supposedly secure prison. . . . تعداد زیاد فرار ها از زندان به اصطلاح امن. . . . . .