تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

flood verb زیر آب رفتن، زیر آب بردن if a place floods or something floods it, it becomes filled or covered with water

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

مدعی aspirant for the lightweight crown. مدعی مقام قهرمانی دسته سبک وزن.

پیشنهاد
٠

زهر چیزی رو گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تمام تلاش را به کار بستن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

گاه گدار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تظاهر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

نمایانگر بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

به دست ( نیروهای دشمن ) افتادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

حکم صادر کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

آب و هوا ( به خصوص آب و هوای بد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

بالا گرفتن ( کار )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

طغیان آب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

راهی برای رسیدن به هدف.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشوش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

به اصطلاح A plethora of escape from supposedly secure prison. . . . تعداد زیاد فرار ها از زندان به اصطلاح امن. . . . . .