سیمین - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sound track: موسیقی ای که در حین فیلم پخش میشه

٣ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

OF: در wheels of various sizes and type ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come down to: اصل مسئله اینه که در اصل موضوع مورد ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

charge someone: تیغ زدن هزینه ی زیاد از کسی گرفتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

figure: نمودار

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fascinated by: شیفته و مجذوب و علاقمند چیزی بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دارکدو: در مهابهاراتا یا مهابارته بر بالای ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

irony: تضااد بین انتظارات و واقعیت که در ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dug: حفر کردن کندن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overlooking: رو به. . مشرف به

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mark: جشن گرفتن marking momentous occasio ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

irony: بر خلاف انتظار

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دم براوردن: در معرض نابودی قرار دادن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طوغ: پرچم

٣ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deal with: از عهده کاری برامدن حل کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

commit: انجام دادن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

civil person: اشخص محترم و با ادب

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slope: دامنه ( کوه یا تپه )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a while: طول کشیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

navigate: طی مسیر طی شدن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take off: در مورد وقت به معنای اختصاص دادن اس ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carousel: بخش تحویل چمدان ها در فرودگاه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

men of learning: عالمان

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گشته شدن: روی گردان شدن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پای بازاوردن: دوری کردن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رای بازاوردن: تجدید نظر کردن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مخوشان: خشک نکن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intersection: اثر متقابل

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شرم از دیده شستن: شرم و حیا را از خود دور کردن

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تنگ اندرامدن: نزدیک شدن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

push: در دمای هوا به معنای نزدیک بودن هست ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go with: میاد ( مثلا کفش به کسی بیاد )

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

while: در ضمن

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چندال: طبقه نجس در هند

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چنداله: طبقه نجس در هند که خارج از چهار طبق ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get to: توانستن

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عبدالقادر بدایوانی: وی در قرن یازدهم قسمتی از مهابهارات ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peer: هم رده هم سن و سال

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rush again: حمله کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

check out: امانت گرفتن کتاب

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

making amends for past: جبران کردن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

making amends: جبران کردن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

words of guidance: توصیه وصیت نصیحت

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paradigm: نگرش

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

offered to: خواستار انجام کاری شدن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do together: ترکیب کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set up: ایجاد کردن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make the news: خبرساز شدن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

why it is that: چرا اینطوریه که. . .

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mental apparatus: فرایند های شناختی و عملکرد ذهن مثل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

test subject: فردی یا چیزی که آزمایش یا تحقیقات ر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drive someone: برانگیختن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

epals: افرادی که به صورت الکترونیکی مثل ای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spanning over: شامل بیش از

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

span over: شامل بیش از

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

patent protection: حق چاپ یا تکثیر و تولید محفوظ بودن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

next to it: علاوه بر آن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snap back up: به بالا برگرداندن مثل حالتی که در ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

draft legislation: تنظیم یا طرح قوانین

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tapering up: بالا رفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

forged iron: آهن حرارت دیده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give demerit: ایراد گرفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

foodstock: ذخیره یا جمع آوری مواد غذایی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

staff discounts: مسئول تخفیف که در فروشگاه یا شرکتی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put in an order: خریدن کالا و مواد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work out well: راه حل خوبی است

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the model of: به شکل

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at a rate of: به نسبت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

standard classroom: کلاسی که میز و صندلی و وایت برد این ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

neat things: چیزای خوب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go out of style: از مد افتادن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the broader sense: به معنای بهتر و دقیق تر یا گسترده ت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

offer price: مبلغ پیشنهادی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

setting up haft sin: سفره ی هفت سین چیدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

invading agent: مواد تولید کننده ی پادتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

graffiti art: نقاشی و . . . دیواری

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

salk vaccine: واکسن فلج اطفال

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

almost exactly: تقریبا

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

golf swing: چوب گلف

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tennis stroke: راکت تنیس

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

extend forward: به جلو کشیده شدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tuck under: بالا کشیدن پاها به سمت بدن مثلا در ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eat till you drop: در مورد مواد غذایی و . . . : انقد ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eat untill you drop: انقد چیزی بخوریم که بترکیم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

took in: بردن مثلا مسافران را با اتوبوس برد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a check: چک گرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

airline company: شرکت هواپیمایی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

id like to: می خواهم تغییر بدم. . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sound like fun: جالب و باحال به نظر میاد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overlooking: رو به. . مشرف به

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ride in: سوار شدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

traffic to come to a stop: ترافیک سنگین

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

long after night: پاسی از شب

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all year long: تمام سال

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

create community gardens: فضای سبز ایجاد کردن مثل درختکاری و ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prospect: احتمال احتمال موفقیت

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull out to: جدا کردن قطع کردن مثلا برق ساختمان

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

went into a skid: سر خوردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

urban center: مناطق یا شهرهای پرجمعیت و شلوغ که م ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

later tonight: اخر شب

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

open for business: اماده ی فعالیت بودن. اماده بودن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get in better shape: به وزن و اندام خوبی برسه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all by herself: خودش به تنهایی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

become a hit: مشهور شدن موفق شدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

key card: کارت هایی که به جای کلید عمل می کنن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

light emission: ارسال نور

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

metro regions: ابر منطقه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thats not like her: عجیبه ازش انتظار نداشتم

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

getting a text: پیام دریافت کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a text: دریافت پیام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

of special interest is: جالب توجه اینکه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in collaboration with: با همکاری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the common: به خوبی با تفاهم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dramatic plan: برنامه اساسی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tract housing: ساخت چندین خانه های مشابه در یک منط ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

motor coach: اتوبوسی که برای مسافت های طولانیه و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

led in: هدایت کردن به سمت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cell phone reception: یعنی آنتن دادن و فعال بودن سیگنال ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who in a right mind: کدوم عقل کلی کدوم دیوونه ای

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

its straight on: مستقیم رفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

its straight on to: مستقیم رفتن به

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

become noticeable: تابلو شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seaside town: شهر ساحلی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gathering place: محل تجمع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

develope into: تبدیل شدن به تکامل یافتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tax revenue: درآمد مالیاتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to one side: سمت کنار مثلا در سینما. که کنارتر ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

farmer market: بازاری محلی که محصول خود کشاورزان د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meet to: جمع شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rival to: رقیب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

commercial expansion: توسعه ی اقتصادی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

traded goods: کالاهای عوض شده کالاهای معامله شده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a sea of: یه عالمه زیاد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

themed hotel: هتل هایی که تم یا دکوراسیون یا محیط ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

regional mall: بازار محلی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

economic prosperity: رونق اقتصادی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i dont know about that: مخالفت مودبانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

more than ever before: بیش از پیش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

starting concept: نقطه ی شروع، مبدا، نقطه ی عطف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

its a match: عین هم هستش عین هم بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wear longer: بلند کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wear hair longer: بلند بودن مو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

punk hairstyle: وقتی کناره های موی سر را کاملا کوتا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thats all gone: الان اونطوری نیست

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

professional cloth: لباس مناسب محیط کار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit the beach: به ساحل رفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make it to somewhere: به جا یا مقصدی رسیدن

١ سال پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

media player: پخش کننده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پلوتارخ: تلفظش اینطوریه: polotarkh یا polota ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

equipped with: اماده کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

make the team: شایستگی شرکت در یک تیم داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come in last: آخر شد آخر از همه شد نفر آخر شد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

miss the beat: با گام آهنگ هماهنگ نبودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

event: دور همی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bionic man: انسان مصنوعی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

perception of: تصور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

basic structure: زیر ساخت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a fire: آتش روشن کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fascinated by: شیفته و مجذوب و علاقمند چیزی بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

milky white: رنگ شیری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drive in motion picture theater: سینمایی در محیط باز که هرکس در ماشی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

working town: شهری که در آن کارگران مشغول کارند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take attitude: برخورد کرد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

loose away: کنار زدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

creat recognition: تشخیص دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be thought of as: در نظر گرفته شدن تلقی شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take to the ultimate: ما به هدفمون رسیدیم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speed past: با سرعت از کنار چیزی رد شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sped past: با سرعت از کنار چیزی رد شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drilled out: کنده شده سوراخ شده ( مثل یک تپه ای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

become personal: خاص شدن منحصر به فرد شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make look: زیبا کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

worth a trip: به رفتنش می ارزه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

insurance information: بیمه نامه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is something wrong: مشکلی پیش آمده؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep getting voice meal: همش روی پیام گیر رفتن گوشی همراه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be out of there: خارج شدن از جایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have hard time: با مشکل مواجه شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

its due today: آخرین مهلتش امروزه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grand mosque: مسجدالحرام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be of interest: مورد توجه بودن زیر ذره بین بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hard to see: به سختی قابل تشخیص بودن دوربین مخفی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

automatic eyes: دوربین

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overhead camera: دوربین امنیتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

soaring to: بالغ بر ، بیش از

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pair away: کنار گذاشتن دور ریختن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vulnerable to: در معرض

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

basic data: اطلاعات لازم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stay ahead of: در برابر کسی ایستادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lowly family: خانواده ای از طبقه ی پایین

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

face inland: به سمت خشکی نگاه کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the beep: بعد از شنیدن صدای بوق ( در تلفن )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the same as ever: مثل همیشه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be striking: قابل توجه بودن

١ سال پیش

مدال‌های سیمین