امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دارای سعه نظر: متسامح

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ازادمنش: متسامح

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اغماض کننده: متسامح

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شخص متحمل: متسامح

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

می فروش: خمر فروش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wine coloured: میگون

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ruby coloured: میگون

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شرابی: میگون

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vinous: میگون

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

می فام: میگون

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

winy: میگون

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شراب مانند: میگون

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vinal: میگون

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vinaceous: میگون

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شراب انگوری: صهباء

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شراب قرمز: صهباء

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شراب انگور: صهباء

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

می سرخ: صهباء

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گوزیدن: تلنگش دررفتن ؛ گوزیدن. ( یادداشت به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گوزیدن: تلنگش دررفتن ؛ گوزیدن. ( یادداشت به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گوز دادن: تلنگش دررفتن ؛ گوزیدن. ( یادداشت به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fart: تلنگش دررفتن ؛ گوزیدن. ( یادداشت به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حاجتمند: تلنگی. [ ت ُ ل َ ] ( ص، اِ ) نیازمن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حاجتمندی: تلنگ ، تلنگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

معتاد بنوشیدن الکل: - شرابی تلنگی ؛ از اتباع، شرابخوار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alcoholic: - شرابی تلنگی ؛ از اتباع، شرابخوار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دائم الخمری: مِیبارگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

می بارگی: دائم الخمری ، ادمان ، ادمان خمر ، ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الکل زاد: الکلی قهار ، دائم الخمر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alky: الکل زاد ( الکلی قهار ) ، دائم الخم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بحث شدن: مباحثه رفتن ( مصدر ) بحث شدن بین د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be to someone's taste: باب میل کسی بودن ، مطابق میل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

suit to one's palate: مطابق میل ، باب میل کسی بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باب میل: suit to one's palate be fitting to ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مطابق میل: float sb's boat

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش گدار: مطابق میل ، باب میل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قول ها: اقوال

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سخنها: اقوال

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقل قول ها: اقوال

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کثیر الکلام: ابن اقوال

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کثیرالکلام: ابن اقوال ، پرگوی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چیزهای نو: احادیث

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کارنو: احدوثه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عملی تازه: احدوثه ، کار نو

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چیز تازه: احدوثه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مقدم شمردن: مقدم داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دعوی کردن: مدعی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماتریالیست: دهری ، دهری مذهب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماتریالیسم: دهریه ، دهری گری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مادی گرایی: دهری مسلکی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

known as: مشهور بودن به

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

famous for: مشهور بودن به . . . . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیرانی: زاهد ترسایان. [ هَِ دِ ت َ] ( ترکیب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پارسامنش: راهب آسا. [ هَِ ] ( ص مرکب ) مانند ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

devoutly: راهب آسا. [ هَِ ] ( ص مرکب ) مانند ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل راهب: راهب آسا. [ هَِ ] ( ص مرکب ) مانند ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در مضیقه قرار دادن: سخت/دشوار/تنگ گرفتن ، در مضیقه گذاش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اعتنا کردن: اعتنا داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اعتنا کردن به: اعتنا داشتن به . . . . . . . . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اعتنا داشتن: اعتنا کردن ( به ) . . . . . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به جز: به استثناء

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بغیر: به استثناء

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بغیر از: به استثناء

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روشنان فلک: - قنادیل چرخ ؛ کنایه از ستارگان باش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جواهر علویه: - قنادیل چرخ ؛ کنایه از ستارگان باش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خورشید: شاه ستارگان. [ هَِ س ِ رَ / رِ ] ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سیاهی شب: قندیل شب. [ ق ِ ل ِ ش َ ] ( ترکیب ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رنگین کلام: مرصع زبان خوش سخن رنگین کلام : معل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش سخن: مرصع زبان خوش سخن رنگین کلام : معل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شیرین زبان: مرصع زبان خوش سخن رنگین کلام : معل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شوامخ: عالیات ( چیزهای بلند و رفیع )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عالیات: شوامخ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نیک نامی: پاک نامی ، بلند نامی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نام اور: بلند نام

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نصیب داشتن: رنگ داشتن بهره و نصیب داشتن از چیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهره داشتن: رنگ داشتن بهره و نصیب داشتن از چیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

importantly: مهمتر آنکه . . . . . . . . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دالبر: مبنی بر . . . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

architect of victory: ظفرانتساب ؛ آنکه فتح و ظفر منسوب با ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انحصاری کردن: قبضه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بچنگ اوردن: قبضه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it seems certain that: مسلم به نظر می رسد که . . . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گریز و اویز: جنگ و گریز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جنگ چریکی: جنگ و گریز ، کر و فر ، آویز و گریز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متداول شدن: تداول یافتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

متداول شدن: تداول یافتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رواج یافتن: تداول یافتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رواج گرفتن: تداول یافتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تداول یافتن: رواج گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرسوم شدن: رواج گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باب شدن: رواج گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

متداول شدن: رواج گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all in all: در مجموع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دلالت داشتن: نشان از . . . . . . . . . . . داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از ان جمله: از جمله این/آن موارد . . . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

including: از جمله این/آن موارد . . . . . . . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

منحصر به: محدود به . . . . . . . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with total complete freedom: با آزادی کامل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اسمان: - ایوان قدس ؛ کنایه از آسمان است : ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اسمان: کبود ایوان. [ ک َ اَی ْ / اِی ْ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اسمان: هفت ایوان. [ هََ اَی ْ /اِی ] ( اِ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

levying war against the state: جنگ افروزی علیه کشور . . . . . . . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گرما و سرما: حر و برد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرما و گرما: برد و حر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کس: حر. [ ح ِرر ] ( ع اِ ) شرم زن. عورت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خویشاوندان: کس و کار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم ده: هم قریه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم ولایتی: هم قریه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کم بضاعت: تنگ معاش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یهودانه: جهودانه. [ ج ُ ن َ /ن ِ ] ( ق مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جهودانه: یهودیانه. [ ی َ ن َ / ن ِ ] ( ص نسب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jewishly: جهودانه ، یهودانه ، یهودیانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یهودیانه: jewishly

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در این خصوص: در این زمینه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هرساله: همه ساله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

همیشه: همه ساله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سفله: بی همه چی/چیز ( فرومایه ) ( گویش ته ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسول حجاز: - رسول حجاز ؛ مراد حضرت محمد ( ص ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قاصد فرستادن: رسول فرستادن. [ رَ ف ِ رِ دَ ] ( مص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در حین: ضمنِ . . . . . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ادعا کردن: عنوان داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

outbreak of war: نزاع شدن ( شروع جنگ )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in dispute: ما به النزاع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مابه النزاع: مابه النزاع ؛ هر چیزی که از آن کشاک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رستم زال: سوار سیستان. [ س َ رِ ] ( اِخ ) کنا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به همان صورت: به همان شکل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خشونت امیز: قهر آمیز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وضع مالیات: مالیات گیری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فتنه افکندن: دامن زدن آتش فتنه ؛ غلیظ کردن شر و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فتنه انداختن: دامن زدن آتش فتنه ؛ غلیظ کردن شر و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فتنه انگیختن: دامن زدن آتش فتنه ؛ غلیظ کردن شر و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیدادگری ها: مظالم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ظلم ها: مظالم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیوان دادخواهی: دیوان مظالم ؛ دیوان دادخواهی و دادر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روز محشر: - یوم المظالم ؛ روز جزا. ( یادداشت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رئیس دیوانخانه: صاحب مظالم. [ ح ِ ب ِ م َ ل ِ ] ( ص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثال زدن: به ذکر مثالی پرداختن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با نمونه نشان دادن: به ذکر مثالی پرداختن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خاقانی: خاقان نژاد. [ ن ِ ] ( ص مرکب ) از د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حوران: عروسان خلد کنایه از حوران بهشتی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهشت اسا: خلد پیکر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خلد پیکر: بهشت آیین. [ ب ِ هَِ ] ( ص مرکب ) م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

paradisean: بهشت آیین. [ ب ِ هَِ ] ( ص مرکب ) م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

paradisaic: بهشت آیین. [ ب ِ هَِ ] ( ص مرکب ) م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

paradisiacal: بهشت آیین. [ ب ِ هَِ ] ( ص مرکب ) م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پشتیبان دولت: ظهیرالدولة

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وسط روز: گرمگاهان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زیر و بم: جزئیات، خصوصیات ریز، فوت و فن.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جزئیات: زیر و بم چه و چون و چند ؛ بجزئیات ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی یار: بی ظهیر. [ ظَ ] ( ص مرکب ) بی یار و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هرگاه: در صورتی که . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تدلیس کردن: دست به تدلیس زدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مامورین: گماشتگان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خون مینا: خون شیشه. [ ن ِ ش َ / ش ِ ] ( ترکیب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خون قرابه: خون خم. [ ن ِ خ ُ ] ( ترکیب اضافی، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خون صراحی: خون خم. [ ن ِ خ ُ ] ( ترکیب اضافی، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خون قدح: خون خم. [ ن ِ خ ُ ] ( ترکیب اضافی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شراب: خون انگور. [ ن ِ اَ ] ( ترکیب اضافی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شراب: خون رز. [ ن ِ رَ ] ( ترکیب اضافی، ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شراب سرخ: خون خروس. [ ن ِ خ ُ ] ( ترکیب اضافی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نزدیک غروب: تنگ غروب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at sunset: تنگ غروب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل سابق: به طریق سابق

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

همچون گذشته: به طریق سابق

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

همچو گذشته: به طریق سابق

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به طریق سابق: مثل سابق ، همچو شیوهٔ سابق

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مأمور فرمودن: مأمور کردن ، گماشتن ابراهیم خان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همراه شدن: منضم شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ضمیمه شدن به: منضم شدن به . . . . . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بسا و چندا: بسا و چندا ( چه بسا )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

probably: بسا و چندا ( چه بسا )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مصرف شدن: بکار رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صرف شدن: بکار رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هزینه شدن: بکار رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرج شدن: بکار رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جنده: غازی. ( ص، اِ ) زن فاحشه. ( از برها ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

charge to: مامور شدن به . . . . . . . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منصوب شدن: مامور شدن به . . . . . . . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drink to the health of: توس نمودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سلامتی دادن: توس کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در بند شدن: اسیر شدن ، زندانی شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زندانی شدن: در بند شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محبوس شدن: در بند شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از بند جستن: از بند جستن ( آزاد شدن از اسارت )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ازاد شدن از زندان: از بند جستن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whereas: حال آنکه . . . . . . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اغتشاش کردن: ایجاد ناامنی / نا آرامی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در این زمان: در این اوقات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تعرض رساندن: دست تعرض به . . . . . . . . . . گشو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بسیار کردن: اکثار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ترویج فساد: اکثار فساد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حواشی: اقصار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

regime: دستگاه حاکم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

based on: به استنادِ . . . . . . . . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اتخاذ کردن: در پیش گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خدا: - نقشبند ازل : نقشبندان ازل نقش طرا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به اسارت گرفتن: اسیر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیر خواهی: دولتخواهی، دولت پرستی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غلبه کردن: تغلب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیره سر: مطلق العنان

١ سال پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی