امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صادق القول: درست قول ؛ که او را قولی درست و است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست به جیب شدن: درست در کار شکستن ؛ کنایه است از زر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بلیط رفت و برگشت: return ticket

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بلیط دوسره: return ticket

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very cold: ( as ) cold as a well digger's ass ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیلی سرد: ( as ) cold as a well digger's ass ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خط انداختن: key ( someone's ) car = informal To ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دف زنندگان: جسان. [ ج ُس ْ سا ] ( ع ص ، اِ ) دف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوازندگان دف: جسان. [ ج ُس ْ سا ] ( ع ص ، اِ ) دف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ابن کمال پاشا احمد بن سلیمان: فتوی ایشان در مورد شیعیان و قزلباشا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ابن کمال پاشا: فتوی ایشان در مورد شیعیان و قزلباشا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کمال پاشازاده: فتوی ایشان در مورد شیعیان و قزلباشا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شمس الدین احمد بن سلیمان: فتوی ایشان در مورد شیعیان و قزلباشا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قزلباشان صفوی: طاقیه سرخان حالا در این زمان طایفه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kizilbas: طاقیه سرخان حالا در این زمان طایفه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کلاه سرخ: طاقیه سرخان حالا در این زمان طایفه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرخ کلاه: طاقیه سرخان حالا در این زمان طایفه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مزه پراندن: Crack a joke

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ادم فروشی: sell someone out

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی غیرتی کردن: لو دادن ناموس خود را ؛تن دادن که با ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

poor sport: بی جنبه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دم کوتاه: اندک دنبال ؛ دم کوتاه. که دم خرد و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اخر همه: در دنبال همه ؛ آخر همه. آخر از همه. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اخر از همه: در دنبال همه ؛ آخر همه. آخر از همه. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پس از همه: در دنبال همه ؛ آخر همه. آخر از همه. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شیرین کار: نغزپیشه. [ ن َ ش َ / ش ِ ] ( ص مرکب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gabbione: تورسنگ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gabion or gabions or gabions: تورسنگ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gabions: تورسنگ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صدای اتش: صدای شعلهٔ آتش* = بُربُرَک ( گویش ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صدای شعله: صدای شعلهٔ آتش* = بُربُرَک ( گویش ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از ریشه در اوردن: بن کن کردن ( گویش بوشهری )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deracinate: بن کن کردن ( گویش بوشهری )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیخکن کردن: بن کن کردن ( گویش بوشهری )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیخ کندن: بن کن کردن ( گویش بوشهری )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گشاد گشاد: پاپهنک پاپهنک ( گویش بوشهری )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پلکیدن: پلاس بودن لهجه و گویش تهرانی جائی پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

میان: لابه لای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هشیار شدن: به خود آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relations: مناسبات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در روزهای قدیم: روزگار پیشین . در روزگار پیشین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برای هر شخص: per head The meal cost $25 per he ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for each person: per head The meal cost $25 per he ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به ازای هر فرد: per head The meal cost $25 per he ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محضا: per se used to say that something ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not exactly accurate: be not strictly accurate ( =not exa ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با دقت معین کردن: pinpoint

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدقت معین کردن: pinpoint

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

معین کردن با دقت: pinpoint

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دقت معین کردن: pinpoint

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با دقت مشخص کردن: pinpoint

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدقت مشخص کردن: pinpoint

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دقت مشخص کردن: pinpoint

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشخص کردن با دقت: pinpoint

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مجموعه ها: corpuses / corpora

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دواوین: corpuses or corpora

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیکره ها: دواوین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مجموعه اثار ادبی: the entire corpus of Shakespeare’s ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مجموعه اثار: the entire corpus of Shakespeare’s ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اثار ادبی: the entire corpus of Shakespeare’s ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تالیفات: the entire corpus of Shakespeare’s ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مجموعه مقالات: the entire corpus of Shakespeare’s ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مجموعه رسائل: the entire corpus of Shakespeare’s ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مجموعه قوانین: the entire corpus of Shakespeare’s ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مجموعه کامل: the entire corpus of Shakespeare’s ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

literary archives: the entire corpus of Shakespeare’s ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the worst of both worlds: be the worst of ˈboth/ˈall ( possib ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چند میلیاردی: a multi - billion a multi - billio ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چندین میلیاردی: a multi - billion a multi - billio ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

میلیاردی: a multi - billion a multi - billio ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چند بیلیونی: a multi - billion a multi - billio ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چندین بیلیونی: a multi - billion a multi - billio ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیلیونی: a multi - billion a multi - billio ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بخند تا دنیا به رویت بخندد: laugh and the ( whole ) world laugh ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چوب دوسرطلا یا چوب دوسرگهی: the worst of ˈboth/ˈall ( possible ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم از اخور هم از توبره خوردن: the best of all possible worlds

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محرره: authoress

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زن ازاد شده: محررة. [ م ُح َرْ رَ رَ ] ( ع ص ) م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منشیه: authoress

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منشات: محررات. [ م ُ ح َرْ رَ ] ( ع ص ، اِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مکتوبات: محررات. [ م ُ ح َرْ رَ ] ( ع ص ، اِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تحریرات: محررات. [ م ُ ح َرْ رَ ] ( ع ص ، اِ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زنان ازاد شده: محررات. [ م ُ ح َرْ رَ ] ( ع ص ، اِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منشی گری: محرری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کاتبی: محرری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ازادگر: محرر. [ م ُ ح َرْ رِ ] ( ع ص ) آزاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رهایی دهنده: محرر. [ م ُ ح َرْ رِ ] ( ع ص ) آزاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رهایی دادن از اسارت: محرر کردن. محرر. [ م ُ ح َرْ رَ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بنده ی ازاد: محرر. [ م ُ ح َرْ رَ ] ( ع ص ) نعت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بنده ازاد شده: محرر. [ م ُ ح َرْ رَ ] ( ع ص ) نعت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freedman: محرر. [ م ُ ح َرْ رَ ] ( ع ص ) نعت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برده ی ازاد شده: محرر. [ م ُ ح َرْ رَ ] ( ع ص ) نعت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برده ازاد شده: محرر. [ م ُ ح َرْ رَ ] ( ع ص ) نعت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freedwoman: محررة. [ م ُح َرْ رَ رَ ] ( ع ص ) م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گریه در گلو داش: نوسته. [ ت َ / ت ِ / ن َ وَ ت َ / ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گریه در گلو پیچ: نوسته. [ ت َ / ت ِ / ن َ وَ ت َ / ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گریه در گلو: نوسته. [ ت َ / ت ِ / ن َ وَ ت َ / ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بعض گلو: هکهک. [ هَُ هَُ ] ( اِ صوت ) آواز گ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بغض گلو: هکهک. [ هَُ هَُ ] ( اِ صوت ) آواز گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lump in one's throat: هکهک. [ هَُ هَُ ] ( اِ صوت ) آواز گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرقومه: محرر. [ م ُ ح َرْ رَ ] ( ع ص ) نعت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرقوم: محرر. [ م ُ ح َرْ رَ ] ( ع ص ) نعت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شرم زن: حر. [ ح ِرر ] ( ع اِ ) شرم زن. عورت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شرمگه: حر. [ ح ِرر ] ( ع اِ ) شرم زن. عورت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شرم جا: حر. [ ح ِرر ] ( ع اِ ) شرم زن. عورت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شرم جای: حر. [ ح ِرر ] ( ع اِ ) شرم زن. عورت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شرم اندام: حر. [ ح ِرر ] ( ع اِ ) شرم زن. عورت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اندام تناسلی زن: حر. [ ح ِرر ] ( ع اِ ) شرم زن. عورت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مشغول نوشتن: تحریرانه. [ ت َ ن َ / ن ِ ] ( ص نسب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تشخیص عیب: identify problems identify mistake ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عیب کاوی: identify problems identify mistake ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شناسایی کردن: identify problems identify mistake ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عادتشه: it is typical of somebody to do som ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اون عادتشه: it is typical of somebody to do som ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عادت گرفتن: it is typical of somebody to do som ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زن فرمانبردار: ( قانتة ) قانتة. [ ن ِ ت َ ] ( ع ص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زن مطیع: ( قانتة ) قانتة. [ ن ِ ت َ ] ( ع ص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدین معنی که: This means that Our authors study ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدنواز: بدزخمه. [ ب َ زَ م َ / م ِ ] ( ص مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوازنده بد: بدزخمه. [ ب َ زَ م َ / م ِ ] ( ص مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوازنده ی بد: بدزخمه. [ ب َ زَ م َ / م ِ ] ( ص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدپیمان: بدزینهار. [ب َ ] ( ص مرکب ) بدعهد. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بد گفتن: زشت یاد. [ زِ ] ( اِ مرکب ) غیبت بو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بد گویی کسی: زشت یاد. [ زِ ] ( اِ مرکب ) غیبت بو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غیبت کسی را کردن: زشت یاد. [ زِ ] ( اِ مرکب ) غیبت بو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

واقع مطلب: اصل مطلب the meat of the matter T ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نعش کش: meat wagon

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست ها: meathooks slang One's hands, espec ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این کتاب مناسب چه کسی است: Who is this book aimed at?

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از هر سطح: of any level This book is designed ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از هر سطحی: of any level This book is designed ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با هر سطح: of any level This book is designed ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با هر سطحی: of any level This book is designed ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمالات عالیه: کمالات باهرة ؛ کمالات عالیه. ( ناظم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صداتو ببر: Button your lip

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

easy meat: Someone who is or will be easy to s ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سهل الاستعمار: easy meat Someone who is or will b ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سست هل: easy meat Someone who is or will b ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسان فکن: easy meat Someone who is or will b ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شراب گیرا: زودافکن. [ اَ ک َ ] ( نف مرکب ) که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مشروب گیرا: زودافکن. [ اَ ک َ ] ( نف مرکب ) که ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدیهه سرایی: زودشعری. [ ش ِ ] ( حامص مرکب ) بدیه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فی البداهه گفتن: زودشعری. [ ش ِ ] ( حامص مرکب ) بدیه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فی البداهه گویی: زودشعری. [ ش ِ ] ( حامص مرکب ) بدیه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بداهه سرایی: زودشعری. [ ش ِ ] ( حامص مرکب ) بدیه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدیهه گو: زودشعر. [ ش ِ ] ( ص مرکب ) آنکه بال ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدیهه سرا: زودشعر. [ ش ِ ] ( ص مرکب ) آنکه بال ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بداهه پرداز: زودشعر. [ ش ِ ] ( ص مرکب ) آنکه بال ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بداهه سرای: زودشعر. [ ش ِ ] ( ص مرکب ) آنکه بال ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بداهه سرا: زودشعر. [ ش ِ ] ( ص مرکب ) آنکه بال ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کینه جوی: زودکین. ( ص مرکب ) که زود عداوت و د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشکش دم مشکش است: زودگریه. [ گ ِرْ ی َ / ی ِ ] ( ص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زود عفو: زودگذار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زود تن دردهنده: easy meat Someone who is or will b ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

easy game: easy meat Someone who is or will b ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زودپادهنده: easy meat Someone who is or will b ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زودپا دهنده: easy meat Someone who is or will b ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دختر ساده: easy meat Someone who is or will b ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deceivable: easy meat Someone who is or will b ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فریب خور: easy meat Someone who is or will b ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمی دیرتر: دیرترک. [ ت َ رَ ] ( ق مرکب ) کمی د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زمینه را مهیا ساختن: prepare the way/ground for somebody ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هموار کردن راه: prepare the way/ground for somebody ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صفحه ی شطرنج: بستر شطرنج ؛ رُقعَه ( زمخشری ) . صف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تخته شطرنج: بستر شطرنج ؛ رُقعَه ( زمخشری ) . صف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تخته ی شطرنج: بستر شطرنج ؛ رُقعَه ( زمخشری ) . صف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بستن دکان: تخته زدن دکان ؛ بند کردن دکان. ( آن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دکان بستن: تخته زدن دکان ؛ بند کردن دکان. ( آن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بستن مغازه: تخته زدن دکان ؛ بند کردن دکان. ( آن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باز کردن دکان: تخته برداشتن از دکان ؛ واکردن دکان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باز کردن مغازه: تخته برداشتن از دکان ؛ واکردن دکان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تخته کاری شده: تخته کشیده. [ ت َ ت َ / ت ِ ک َ / ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سخت عنان: تخته گردن. [ ت َ ت َ / ت ِ گ َ دَ ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لاس وگاس: Sin City

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

las vegas: Sin City

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ازمون دهنده: candidate British English someone ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

داوطلب ازمون: candidate British English someone ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کون کردن: arsefuck

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کون گاییدن: arsefuck

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در حال احتضار بودن: از کون نفس کشیدن: [عامیانه، کنایه ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گوتچی: backer noun a person who is a freq ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کون پسند: backer noun a person who is a freq ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کون باز: backer noun a person who is a freq ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

workpeople: the lower orders old - fashioned a ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عمله ها: the lower orders old - fashioned a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کارگرها: the lower orders old - fashioned a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

motor city: Motor City A nickname for the US c ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شهر رم: the Eternal City

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

philadelphia: City of Brotherly Love

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سیاتل: Emerald City

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پاریس شهر: City of Light

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روستایی نادان یا کودن: country cousin

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دهاتی جاهل: country cousin

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دهاتی منش: country cousin

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کم اهمیت جلوه دادن: explain away

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدجلوه دادن: explain away

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدخوراک: در کوردی دژخوراک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به هرترتیبی: in any order

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در یک زمان: at a time,

١ سال پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی