امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چوپان دروغگو: Cry Wolf

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گلاب به روت: excuse my french

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روم به دیوار: excuse my french

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پشت دست خود را داغ کردن: put sth down to exprience

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیلی خفنی: you are the ultimate

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

غلط کرده: she/he has no right

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پته کسی را رو اب انداختن: let the cat out of the bag

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پررویی: she/he has a lot of nerve

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ببین کی گفتم: mark my words

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به حرفم می رسی: mark my words

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بخدا: honest to god

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از تو بعید بود: it was unlike you

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از تو بعید هست: it is unlike you

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با کسی مشکل داشتن: have issue with sb

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مشکل داشتن با کسی: have issue with sb

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گوی سبقت را ربودن: steal someone's thunder

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

early bird: morning person

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صبح خیز: morning person

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از دنده چپ بلند شدن: get out of bed on the wrong side

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زود خوابیدن: to have an early night

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریلکس کردن: veg out

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خدا شاهده: As God is my witness

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موافق بودن: I'm with you = I agree with you

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موافق بودن با: I'm with you = I agree with you

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عاشق سینما: movie buff

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوره ٔ سینما: movie buff

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوره ٔ فیلم: Movie buff

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کم و کاست نداشتن: Be nothing short of adjective

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کم و کاستی نداشتن: Be nothing short of adjective

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کم و کسری نداشتن: Be nothing short of adjective

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کم و کسری نداشتن: Be nothing short of adjective

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کم و کسر نداشتن: Be nothing short of adjective

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مربوط بودن: have sth to do with

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مربوط بودن به: have sth to do with

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مربوط بودن به: have sth to do with

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ارتباط داشتن: have sth to do with

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دوراهی رسیدن: come/reach a crossroads

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر دو راهی گیر کردن: be at a crossroads

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سر دو راهی گیر کردن: be at a crossroads

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ترمز گرفتن: put on the brakes

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ترمز گرفتن: put on the brakes

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ترمز کردن: put on the brakes

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ترمز کردن: put on the brakes

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

راهنما زدن: Signal

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

منفی باف: naysayers

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

act your age: Catch up to your age

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با کمال احترام: with all due respect

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

با کمال احترام: with all due respect

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شوخی به کنار: joking apart/aside

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدون شوخی: joking apart/aside

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بدون شوخی: joking apart/aside

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی شوخی: joking apart/aside

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بی شوخی: joking apart/aside

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

از شوخی گذشته: joking apart/aside

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گرفتن دل: my heart is heavy

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گرفتن دل: my heart is heavy

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دل گرفتن: my heart is heavy

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دل گرفتن: my heart is heavy

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

غصه: دل گرفتگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خدا نکنه: !God forbid

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خدا نکند: !God forbid

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خدا نکند: !God forbid

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خدایی نکرده: !God forbid

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خوره فیلم: Movie buff

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عرق گیر: خوی خوره . [ خوَی / خَی ْ / خِی ْ/ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عرق گیر: خوی خوره . [ خوَی / خَی ْ / خِی ْ/ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سخندان: سخن خواره. [ س ُ خ َ خوا / خا رَ / ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ولخرجی: پول خوره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هوشمند: خردیاور. [ خ ِ رَدْ وَ ] ( ص مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پیشی گرفتن: دست پیش کردن . [ دَ ک َ دَ ] ( مص م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حسود: گرسنه دل . [ گ ُ رِ / رُ ن َ / ن ِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ازرده دلان: گسسته دلان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیودل: عفریت دل . [ ع ِ دِ ] ( ص مرکب ) آن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دیودل: عفریت دل . [ ع ِ دِ ] ( ص مرکب ) آن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ازرده دل: گسسته دل . [ گ ُ س َس ْ ت َ / ت ِ د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پاکدل: صبح دل . [ ص ُ دِ ] ( ص مرکب ) مردم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صاف دل: صبح دل . [ ص ُ دِ ] ( ص مرکب ) مردم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

صاف دل: صبح دل . [ ص ُ دِ ] ( ص مرکب ) مردم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

روشن ضمیر: صبح دل . [ ص ُ دِ ] ( ص مرکب ) مردم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کم حوصله: دل تُنُک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

همون همیشگی: The usual

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

همون همیشگی: The usual

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

odds and ends: bits and bobs

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خنزر پنزر: bits and bobs

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خرت و پرت: bits and bobs

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فوق محرمانه: top secret

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فوق محرمانه: top secret

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فوق سری: top secret

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فوق سری: top secret

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انگار همین دیروز بود که: It seems only yesterday that

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تاب دادن: to give sth a wave

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جنباندن: to give sth a wave

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چیزی نیست: no matter

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اهمیت ندارد: no matter

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جالب اینکه: it ( just ) so happens ( that )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جالب اینجاست که: it ( just ) so happens ( that )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اله بختکی: it just so happens that

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منحط شدن: go to the bad

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طرفدار جمع کردن: gather some followers

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هوادار جمع کردن: gather some followers

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از این طرف: this way

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نگران نباش: Not to worry

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غمزدایی: غم انجامی . [ غ َ اَ ] ( حامص مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غم فرسوده: غم کوفته . [ غ َ ت َ / ت ِ ] ( ص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

غم و اندوه: هم و غم . [ هََ م ْ م ُ غ َ م م / غ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

very: wicked wicked comfortable=very com ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هاری: دیوانگی سگ ؛ هاری. ( یادداشت مؤلف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

همه شو: the lot

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

همه: the lot= especially British English ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مخاط بینی: bogey

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

یه ذره: a little bit

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یه کم: a little bit

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

یه کم: a little bit

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یه کمی: a little bit

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

یه کمی: a little bit

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unfair: that's not cricket انصاف نیست

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به سزا: به انصاف ؛ بحق. بسزا : خسرو عالم عل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به سزا: به انصاف ؛ بحق. بسزا : خسرو عالم عل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بسزا: به انصاف ؛ بحق. بسزا : خسرو عالم عل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شاد کردن: بی غم کردن . [ غ َ ک َ دَ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زیرا که: زیراکه. [ اَ ک ِ ] ( حرف ربط مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برای این: ازیرا. [ اَ ] ( حرف ربط ) اَزایرا. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

برای این: ازیرا. [ اَ ] ( حرف ربط ) اَزایرا. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مردن: دم گسستن . [ دَ گ ُ س َس ْ ت َ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good morning: happy day of the week = good mornin ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

صبح به خیر: happy day of the week = good mornin ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oh my god: Holy cricket ( s ) ! = Oh my God!

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

oh my god or oh my god or oh my god or omg: Holy cricket ( s ) ! = Oh my God!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oh my god or oh my god or oh my god or omg: Holy cricket ( s ) ! = Oh my God!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به زودی: momentarily

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عنقریب: momentarily

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عنقریب بزودی: momentarily

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عنقریب بزودی: momentarily

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کهنه دوز: کهنه پیرا. [ ک ُ ن َ / ن ِ ] ( نف م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کهنه دوز: کهنه پیرا. [ ک ُ ن َ / ن ِ ] ( نف م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

غلام خانه زاد: کهنه نوکر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مستعمل: hand - me - down

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مستعمل: hand - me - down

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ورود ممنوع: out of bounds

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

desire: a thirst for knowledge/education/in ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شکی نیست: no doubt about that

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شکی در ان نیست: no doubt about that

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

توجه لطفا: Your attention, please.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sexually attractive: a bit of skirt

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shock: nasty shock/surprise

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

باز هم: once again

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یک بار دیگر: once again

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

caput draconis: dragon's head

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dragons head: Caput Draconis

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در دام افکندن: ensnare

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از دیگر سو ی: then again

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

محض اطلاع: for your information,

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قبضه کردن: get hold of

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قبضه کردن: get hold of

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دراختیارگیری: get hold of

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ردش کن بیاد: give it here

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رد کن بیاد: give it here

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بده ببینم: give it here

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بارک الله: nice going!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تصمیم گیر: decision maker

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suddenly: on the spur of the moment

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

یهویی: on the spur of the moment

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تصور می شد: It seems to be presumed that

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تصور می شد: It seems to be presumed that

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تصور بر این بود که: It seems to be presumed that

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تصور بر این بود که: It seems to be presumed that

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرض بر این بود که: It seems to be presumed that

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعداد کثیر: a multitude of somebody/something

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عده کثیر: a multitude of somebody/something=a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شمار کثیر: a multitude of somebody/something=a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شمار کثیر: a multitude of somebody/something=a ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرتجعانه: reactionary

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوستیزانه: reactionary

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تک قومیتی: mono - ethnic

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تک قومی: mono - ethnic

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مافیای قدرت: deep state

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مافیای قدرت: deep state

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست های پشت پرده: deep state

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the power behind the throne: deep state

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بچه ٔ ولگرد: street arab

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بچهٔ اواره: street arab

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بچه بی خانمان: street arab

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کودک خیابانی: street arab

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

current: to remain current

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به استناد: be predicated on/upon something

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بر مبنای: be predicated on/upon something

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

depend upon: be predicated on/upon something=if ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

depend on: be predicated on/upon something=if ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مخالف بودن: be the very inverse of

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ضد بودن: be the very inverse of

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ضد بودن: be the very inverse of

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خودمختاری ایالتی: Regional autonomy

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خودمختاری ایالتی: Regional autonomy

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حول و حوش: ( somewhere ) in the region of some ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حدود: ( somewhere ) in the region of some ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دوری کردن از: fight shy of ( doing ) something

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

احتراز کردن از: fight shy of ( doing ) something

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کناره جستن: fight shy of ( doing ) something s ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فارغ البال بودن: خر در پیش خانه ٔ خود بستن . [ خ َ د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با جدیت: doggedly

١ سال پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی