امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بنی ادم اعضای یک پیکرند: No man is an island, entire of itse ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جزئی از کل: a part of the main

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bullion: in bullion If a man carry treasur ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کفاف دادن: ( defray ( costs/expenses

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

امید است که: باشد که. . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تفکر کردن: take sth into contemplation

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعقل کردن: take sth into contemplation

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اندیشه کردن: take sth into contemplation

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توسل جستن: making one's recourse to

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

توسل جستن: making one's recourse to

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

توسل: making one's recourse to

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گند دماغ دار: ( as ) conceited as a barber's cat ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گند دماغ: ( as ) conceited as a barber's cat ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسایشگاه سالمندان: a home for the elderly

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موضوع بحث: subject matter

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چسبان: close - fitting

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شایعه پراکن: gossipmonger

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شایعه پراکنی کردن: gossipmongering

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شایعه پراکندن: gossipmongering

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گرمایش منزل: home heating

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راست وریس یا راست وریست کردن: straighten out

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سامان دادن: straighten out

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

local office: Local office means any elective off ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اطلاع دادن: get someone to do something

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

immediately: right away

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بی درنگ: right away

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عصیان گر: عصیانکار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

توسری خور: doormat Don’t let him treat you li ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست باف: hand knitted

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست بافت: hand knitted

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی بر: بی زه ؛ بی بر و عقیم و بی بار. ( نا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سترون: بی زه ؛ بی بر و عقیم و بی بار. ( نا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نابارور: بی زه ؛ بی بر و عقیم و بی بار. ( نا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

علت حادثه: be a recipe for something

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

علت فاجعه: be a recipe for something

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rotisso mat: A commercial cooking appliance with ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tea girl: a woman employed in a factory, offi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نم نمک: خوش خوشک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایام شباب: روز خوش . [ زِ خوَش / خُش ] ( ترکیب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روزگار جوانی: روز خوش . [ زِ خوَش / خُش ] ( ترکیب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شراب باز: oenophile

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شراب باز: oenophile

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شراب بازی: oenophily

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شراب بازی: oenophily

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جنگ فرسایشی: a war of attrition

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نبرد فرسایشی: a war of attrition

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بخاطر اوردن فراموش شده ای: cast your mind back to something

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در وهله اول: for a start

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نخست انکه: for a start

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرزند اول: نخست زاد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در قدیم: در نخست ؛قبلاً. سابقاً. در قدیم : ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قبل از هرچیز دیگر: for a start

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عقاید دهاتی: suburban attitudes

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

افکار روستایی: suburban attitudes

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

همرنگ جماعت: conformist

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همرنگی با جماعت: Conformism

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بی همتای: have no parallel/be without paralle ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تا تنور داغ است: strike while the iron is hot

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تا تنور داغ است: strike while the iron is hot

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تا تنور داغه بچسبون: strike while the iron is hot

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پاشنه اشیل: fatal flaw ( =serious weakness )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wide wasting: مخرب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بنیان کن: wide - wasting

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مال بین: پس و پیش نگر. [ پ َ س ُن ِ گ َ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شراب: گریه تاک. [ گ ِرْ ی َ / ی ِ ی ِ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گریه ٔ مستانه: crying drunk

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گریه ٔ مستانه: crying drunk

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مزخرفات: چراندرچار. [ چ َ اَ دَ ] ( اِ مرکب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخاطر همین هست که: . . . . . . . . this is why

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در چنین شرایطی: in such circumstances

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رو به رو شدن با: brave

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرو نشاندن درد: alleviate the pain/suffering

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is a matter of total indifference to me: I do not care

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i do not care: it is a matter of total indifferenc ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برام مهم نیست: it is a matter of total indifferenc ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لب به اعتراض گشودن: declaiming against

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زبان به اعتراض گشودن: declaiming against

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

declaim against something or someone: to protest against loudly and publi ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با تمام این احوال: and yet

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به شرح زیر: as follows

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به شرح ذیل: as follows

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دال بودن: دلیل کردن. [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نیز: to boot

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کسی را به فکر چیزی انداختن: put ( something ) in ( one's ) head ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kneel down: fall on/upon ( one's ) knees

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be aware of: know of ( someone or something )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very happy: be in a transport of delight

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مایه دلخوشی: دلخوشکنک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غیر قابل بیان: ورای حد تقریر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غیر قابل اظهار: ورای حد تقریر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیان ناپذیر: ورای حد تقریر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غیرقابل وصف: ورای حد تقریر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش دوخت: خوش برش. [ خوَش ْ / خُش ْ ب ُ رِ ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

همیشه: شب و روز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نکته اینجاست: Now this is the point

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مزاحم خواب کسی شدن: disturb one's sleep

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به قدری که: so much that

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کسی را به اسم صدا کردن: call one by name

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very black: as black as pitch ( =very dark )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بسیار سیاه: as black as pitch ( =very dark )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

black: as black as pitch ( =very dark )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مختصران: رجاله. [ رَج ْ جا ل َ / ل ِ ] ( از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی حرکت ایستادن: not move a muscle to stay completel ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شب به شب: night after night

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوتاه عمر: اندک بقا ؛ آنکه یا آنچه اندک پاید. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سست بنیاد: اندک بقا ؛ آنکه یا آنچه اندک پاید. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قریب السقوط: اندک بقا ؛ آنکه یا آنچه اندک پاید. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mortal terror: mortal fear/dread/terror=extreme fe ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به بستر رفتن: turn in

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قسم دروغ خوردن: take the Lord’s name in vain

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سوگند دروغ خوردن: take the Lord’s name in vain

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یکی بعد از دیگری: یک یک. [ ی َ ی َ / ی ِ ی ِ ] ( ق مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سردار تشنگان: امام حسین

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گرفتاری ها: مصاعب. [ م َ ع ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مُص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سختی ها: مصاعب. [ م َ ع ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مُص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تازیانه زدن: به تازیانه بستن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تازیانه کردن: به تازیانه بستن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شلاق زدن: به تازیانه بستن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زره پوش: زره ور. [ زَ / زِ رِه ْ وَ ] ( ص مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شمشیر به دست: تیغ بر کف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیمانه شراب: حجله جام ؛ جام شراب : در حجله جام آ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متعجب شدن: خیره شدن. [ رَ / رِ ش ُ دَ ] ( مص م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زودتر: بگاه تر ؛ زودتر : و او رااعلام داد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تیر خورده: تیرنشسته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تیر نشسته: تیرخورده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بصف کردن: رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به صف کردن: رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به صف اراستن: رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دسته کردن: رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به ردیف کردن: رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برپای: بپای ؛ قائم. ایستاده. راست. برپای. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بوجود امدن: بپای شدن ؛ قائم شدن. استوار شدن. پد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گماشتن به کاری: بپای کردن ؛ قائم کردن. نصب کردن. من ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کفل: پس سرین . [ پ َ س ِ س ُ ] ( ترکیب ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

استعمار: جهانخواری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

موسیقی دانان: اهل مقامات ؛ موسیقی دان. ( ناظم الا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهل مقامات: اهل مقامات ؛ موسیقی دان. ( ناظم الا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

همسان پنداشتن: identify something with somebody/so ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همانند پنداشتن: identify something with somebody/so ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سیاست دولت: state policy

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

khrp: Kurdish Human Rights Project

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کانون وکلای دادگستری: Bar association

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کانون وکلا: Bar association

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نتیجه چیزی بودن: outgrowth of

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریشه در چیزی داشتن: . . . . . . . has its roots in

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

break with precedent: break with precedent ( =do somethin ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ابتکار کردن: break with precedent ( =do somethin ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرجمعیت: densely - populated

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درسرتاسر: all over

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از چشم کسی مخفی ماندن: escape somebody’s notice ( =not be ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ملکه شدن: be/become second nature ( to somebo ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد: nothing ventured, nothing gained

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد: nothing ventured, nothing gained

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

much to someone's surprise: —used to say that someone is very s ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در کمال تعجب: much to someone's surprise

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در اعتراض به: in protest against

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

در اعتراض به: in protest against

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شراب انگور: انوشه. [ اَ / اُ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

almost: virtually

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

colours: colours= ( British English ) a flag ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ازادی بیان: Freedom of Expression

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ازادی های مدنی: civil liberties

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صدور ویزا: issue a passport/permit/visa etc

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sais: School of Advanced International St ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عضو اصلی: Founding member=an original member ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عضو ثابت موسسه: Founding member=an original member ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عضو پیوسته: Founding member=an original member ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رعایت حال: پاس خاطر ؛ رعایت حال. مراعات خاطر.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مراعات خاطر: پاس خاطر ؛ رعایت حال. مراعات خاطر.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به احترام: in recognition of something=public ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thank you: . . . . . . . express your thanks t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بدیهیات: common knowledge

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بدیهی: پر واضح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

struggle: . . . . . . . . Carry out the strug ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درست زمانی که: right at that time

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سالیان سال: for the ages

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برای سال ها: for the ages

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جهان باقی: the beyond

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

متحمل کردن: subject somebody/something to somet ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در معرض گذاشتن: subject somebody/something to somet ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در معرض مخاطره گذاشتن: subject somebody/something to somet ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دچار کردن: subject somebody/something to somet ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرداختن به یک حرفه: دست خوش کردن به چیزی ؛ بدان پرداختن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشتغال ورزیدن به: دست خوش کردن به چیزی ؛ بدان پرداختن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشتغال ورزیدن: دست خوش کردن به چیزی ؛ بدان پرداختن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دستخوش حوادث کردن: subject somebody/something to somet ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ملعبگی: دستخوشی. [ دَ خوَ / خ ُ ] ( حامص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دستخوش ساختن: subject somebody/something to somet ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تا حدی که: in ways=To some extent

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوزخیان: the damned

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ملاعین: the damned

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ملعونین: the damned

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ملاعنه: the damned

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جهنمیان: the damned

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

error is human: we all make mistakes

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بشر ممکن الخطاست: we all make mistakes

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صدایی به گوشم رسید: there came to my ears a sound

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

even yet: without variation or fluctuation

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هنوز خدا: even yet without variation or fluc ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هر ان: every instant

١ سال پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی