امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شادمانه: به عشرت ؛ به خوشی و شادی. شادمانه : ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خوشی: به عشرت ؛ به خوشی و شادی. شادمانه : ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با خوشی: به عشرت ؛ به خوشی و شادی. شادمانه : ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به شادی: به عشرت ؛ به خوشی و شادی. شادمانه : ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با شادی: به عشرت ؛ به خوشی و شادی. شادمانه : ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صدای زنگوله: بانگ جرس ؛ آواز جرس. خروش جرس : غو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بزم اراستن: منعقد کردن. منعقد داشتن. تشکیل دادن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بزم کردن: منعقد کردن. منعقد داشتن. تشکیل دادن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مجلس ساختن: منعقد کردن. منعقد داشتن. تشکیل دادن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برپا کردن میهمانی و سور: منعقد کردن. منعقد داشتن. تشکیل دادن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برگزار کردن جشن: منعقد کردن. منعقد داشتن. تشکیل دادن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برگزار کردن مراسم: منعقد کردن. منعقد داشتن. تشکیل دادن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تجهیز ساختن: ساختن تجهیز. مجهز کردن سپاه وسپاه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهانه جستن: بهانه ساختن ؛ بهانه جستن : بهانه هم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جاری ساختن: روان ساختن ؛ جاری کردن : بدو گفت کا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جاری کردن: روان ساختن ؛ جاری کردن : بدو گفت کا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عشق ورزی کردن: عشق ساختن ، عشق ورزیدن : بگو با آنک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وضو گرفتن: وضو ساختن ؛ وضو گرفتن : سازد وضو بم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بتنگ امدن: دل گرفتن دلم ز صومعه بگرفت و خِرقِ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صومعه ها: صوامع

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گوش دادن به: سماع چه نسبت است به رندی صَلاح و ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چه نسبتی دارد: چه نسبت است به رندی صَلاح و تقوا را ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بخشیدن به: به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا ر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باقیماندهٔ می: می باقی بده ساقی مِیِ باقی که در ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باقیمانده شراب: می باقی بده ساقی مِیِ باقی که در ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهمیت نداشتن: محلی از اعراب ندارد: به معنای این ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مهم نبودن: محلی از اعراب ندارد: به معنای این ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فاقد اهمیت: محلی از اعراب ندارد: به معنای این ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خان خانان: خاقان الخواقین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پااندازی: خانم آوردن: [عامیانه، کنایه ] پا ان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اواز سوزناک: آواز حزین ؛ آوازی سوزناک : چه خوش ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مجروح کردن: خستن. [ خ َ ت َ ] ( مص ) مجروح کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زخمی کردن: خستن. [ خ َ ت َ ] ( مص ) مجروح کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اکنون و اینک: ایدر. [ دَ ] ( اِ، ق ) پهلوی �اتر� ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لباس دراوردن: از بر باز کردن ؛ از تن کندن. از تن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لباس کندن: از بر باز کردن ؛ از تن کندن. از تن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کندن لباس: از بر باز کردن ؛ از تن کندن. از تن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رخت کندن: از بر باز کردن ؛ از تن کندن. از تن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یک گروه: یک بر ؛ در تداول یک گروه کثیر. یک د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ته سیگار: cigarette butt

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بار نیافتن: بر در ماندن ؛ بار نیافتن. اجازه ورو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اجازه ورود نیافتن: بر در ماندن ؛ بار نیافتن. اجازه ورو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لب به سخن گشودن: در سخن اندرگشادن ؛ مکالمه آغاز کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صف شکن: صفدر ؛ صف شکن. برهم زننده صف. رجوع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرفتنه: پر از شور ؛ پر از فتنه و آشوب و غوغ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پر فتنه: پر از شور ؛ پر از فتنه و آشوب و غوغ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشوبناک: پر از شور ؛ پر از فتنه و آشوب و غوغ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فتنه شدن: شور بپای شدن ؛ فتنه و آشوب برخاستن. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ورزنده: شور ( نف مرخم ) در آخر اسماء، مع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a certain sense: somehow "Merciful heavens, your Ex ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هاپچی: Aptchee

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اظهر من الشمس: It is/was crystal clear that

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بر وفق مراد: بر وفق مرام ؛ چنانکه مطلوب است. به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایدیولوژی: مرامگان مرام گان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرتاب تیر: مرامات ( مُ ) [ ع . مراماة ] ( مص - ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تیر پرتاب کردن: مرامات ( مُ ) [ ع . مراماة ] ( مص - ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرتاب کردن تیر: مرامات ( مُ ) [ ع . مراماة ] ( مص - ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوشرفتاری کردن: ( مخالقة ) مخالقة. [ م ُ ل َ ق َ ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انچه که: غلط است آنچه درست است

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

انچه که: غلط است آنچه درست است

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارزوهای بربادرفته: shattered hopes

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from the complication of: از لا به لای چیزی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صید کرده شده: مصید. [ م َ ] ( ع ص ) صیدکرده شده و ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صید شده: مصید. [ م َ ] ( ع ص ) صیدکرده شده و ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شکار شده: مصید. [ م َ ] ( ع ص ) صیدکرده شده و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

او گفت: گفتا گفتم:ز مهرورزان رسم وفا بیام ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به او گفت: گفتاش که نان بگیرد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به او گفتم: گفتماش گفتماش که نان بگیرد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dick: چر. [ چ ُ ] ( اِ ) آلت تناسل را گوی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گرگ نر: نره گرگ ؛ گرگ نر : بدو گفت هیشوی کا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تژه: نره . دندانه کلید. ( برهان قاطع ) ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کلاهک الت تناسلی: تژه . تژه. [ ت َ ژَ / ژِ ] ( اِ ) : ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پاشاندن: پاش دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خایه ها: bollocks

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بیضه: bollocks

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dick: Willie Willy

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

penis: Willie Willy

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

الت تناسلی مرد: Willie Willy

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کیر: Willie Willy

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

الت تناسلی نر: Willie Willy

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حضرت یوسف: مه کنعان ؛ کنایه از یوسف پیغمبر است ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حضرت یوسف علیه السلام: مه کنعان ؛ کنایه از یوسف پیغمبر است ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حضرت یوسف علیه السلام: مه کنعان ؛ کنایه از یوسف پیغمبر است ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یوسف پیامبر: مه کنعان ؛ کنایه از یوسف پیغمبر است ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

یوسف پیامبر: مه کنعان ؛ کنایه از یوسف پیغمبر است ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

یوسف: مه کنعان ؛ کنایه از یوسف پیغمبر است ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کلاغ سیاه: حاتم. [ ت ِ ] ( ع ص ) کلاغ سیاه. زا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هتاک: بی چاک دهن گویش تهرانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دهان دریده: بی چاک دهن گویش تهرانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از مد افتادن: go out Go out of fashion

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دمده شدن: go out Go out of fashion

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ای عجبی: ای شگفت ؛ یا للعجب. عجبا. شگفتا. ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کلیتوریس: فنج ( اِ ) گوشت زاید در فرج زن. ( ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دانشگاه مجازی: The Open University دانشگاه مکاتبه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دانشگاه مکاتبه ای: The Open University دانشگاه مکاتبه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beer brewer: فقاعی. [ ف ُ ] ( ص نسبی ) این انتسا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

brewer: فقاعی. [ ف ُ ] ( ص نسبی ) این انتسا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شوم تر: اشأم. [ اَ ءَ ] ( ع ن تف ) نعت تفض ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از این گذشته: وانگهی. [ گ َ ] ( ق مرکب ) سپس. ( ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گذشته از این: وانگهی. [ گ َ ] ( ق مرکب ) سپس. ( ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crone: گنده پیر. [ گ َ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیرزن بد خلق: گنده پیر. [ گ َ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

harridan: گنده پیر. [ گ َ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیرزن بدجنس: گنده پیر. [ گ َ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیرزن زشت و بدجنس: گنده پیر. [ گ َ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیرزن زشت و فرتوت: گنده پیر. [ گ َ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیرزن فرتوت: گنده پیر. [ گ َ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زن سالخورده: گنده پیر. [ گ َ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شراب مردافکن: شراب مردانداز مردانداز. [ م َ اَ ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شراب قوی: شراب مردانداز مردانداز. [ م َ اَ ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مردافکن: مردانداز مردانداز. [ م َ اَ ] ( نف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشروب پرالکل: مشروب / باده مردانداز مردانداز. [ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

strong drink: مشروب / باده مردانداز مردانداز. [ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کشیده زدن: تپانچه زدن. [ ت َ چ َ / چ ِ زَ دَ ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چک زدن: تپانچه زدن. [ ت َ چ َ / چ ِ زَ دَ ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سیلی خوردن: تپانچه خوردن. [ ت َ چ َ / چ ِ خوَرْ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کشیده خوردن: تپانچه خوردن. [ ت َ چ َ / چ ِ خوَرْ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بطپانچه روی خو: با تپانچه روی خود را سرخ کردن ؛ کنا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیرسر: فرا سر. [ ف َ س َ ] ( حرف اضافه اسم ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیر سر: فرا سر. [ ف َ س َ ] ( حرف اضافه اسم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چپ چپ به کسی یا چیزی نگاه کردن: ( چشم آغیل ) چشم آغیل. [چ َ / چ ِ ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خصمانه نگریستن: ( چشم آغیل ) چشم آغیل. [چ َ / چ ِ ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شراب صبحگاهی: سحور. [ س َ ] ( ع اِ ) آنچه در رمضا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غبوق: بادهٔ سحور ساقی خوش است در رمضان ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eye sex: vulgar slang An act in which two pe ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pasquinade: پاسکوئینو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roman curia: دیوان اداری پاپی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

black bands: The Black Bands ( Italian: Bande Ne ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عالی محل: ممتاز محل

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محل توجه: محل نظر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توجه کردن به کسی: محل کردن ؛ محل نهادن. محل گذاشتن. ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اعتناء کردن به: محل کردن ؛ محل نهادن. محل گذاشتن. ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اعتناء: محل کردن ؛ محل نهادن. محل گذاشتن. ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توجه نکردن به: - محل نکردن به کسی ؛ توجه نکردن و ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اعتنا نکردن به: - محل نکردن به کسی ؛ توجه نکردن و ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تزئین یافته: محلی. [ م ُ ح َل ْ لا ] ( ع ص ) آرا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شیرین کننده: محلی. [ م ُ ح َل ْ لی ] ( ع ص ) کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هنرنمایی: شیرین کاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هنرنمایی کردن: شیرین کاری کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شیرین ساز: محلی. [ م ُ ح َل ْ لی ] ( ع ص ) کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خواجه سرا: محلی. [ م َ ح َل ْ لی ] ( ص نسبی ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زمینه مساعد: محل قابل ؛ زمینه مساعد : محل قابل و ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محل قابل: محل قابل ؛ زمینه مساعد : محل قابل و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دارای اهمیت: محل داشتن ؛ اهمیت و اعتبار و جاه و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حایز اهمیت: محل داشتن ؛ اهمیت و اعتبار و جاه و ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارج داشتن: محل داشتن ؛ اهمیت و اعتبار و جاه و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مقام داشتن: محل داشتن ؛ اهمیت و اعتبار و جاه و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مقام یافتن: محل یافتن ؛ مقام و مرتبه و منزلت پی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چه سود: چه محل / چه حاصل محل ارزش. بها ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشترکا: jointly

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همه فن تمام: man/woman of many parts

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جزء لاینفک: be part and parcel of something

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسباب یدکی اتومبیل: spare parts

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخشی از: part of something Part of the mone ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قسمتی از: part of something Part of the mone ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تک خوار: تنهاخوار. [ ت َ خوا / خا ] ( نف مرک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقش نداشتن: take/have/play no part in something

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در اغلب موارد: in large part/for the most part mo ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تیر اخر: parting shot an unpleasant remark ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نیش اخر: parting shot an unpleasant remark ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ضربه اخر: parting shot an unpleasant remark ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ضربه ی اخر: parting shot an unpleasant remark ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همه کاره: ذوالفنون

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مال بسیار: لابد. [ ب ِ[ ( ع ص ) مال ٌ لابد؛ ما ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخش اعظم: the best/better part of something

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این دور و برا: in/round these parts in the partic ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این اطراف: in/round these parts in the partic ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در این حوالی: in/round these parts in the partic ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این نزدیکی ها: in/round these parts in the partic ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این طرفا: in/round these parts in the partic ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این طرفها: in/round these parts in the partic ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این حول و حوش: in/round these parts in the partic ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در این اطراف: in/round these parts in the partic ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طرف گرفتن: take somebody’s part British Engl ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طرف کسی را گرفتن: take somebody’s part British Engl ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دل نگرفتن: take something in good part

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سود بردن از: از چیزی گلی چیدن: [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کسر کردن از: از چیزی زدن: [عامیانه، کنایه ] از م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ناراحت نشدن از چیزی: take something in good part

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از چیزی ناراحت نشدن: take something in good part

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جزو لاینفک: an integral part ( =a necessary par ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از سر چیزی گذشتن: part with something to give some ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

احتیاط شرط عقل است: discretion is the better part of va ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با صلاح دید: at one's discretion

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به صلاح دید: at one's discretion

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به قلاب زدن: به صلابه کشیدن ؛ به قلاب زدن. به قل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به قلاب اویختن: به صلابه کشیدن ؛ به قلاب زدن. به قل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محتوای خشونت امیز: violent content

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یه روزی: sometime I guess we all gotta die ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یه روز: sometime I guess we all gotta die ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسبق: sometime formal former Sir Richar ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرماهی: The lake is well stocked with fish ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پر از ماهی: The lake is well stocked with fish ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خراب گردیدن: die informal to stop working SYN b ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خراب شدن: die informal to stop working SYN b ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تکان دادن سر بعلامت توافق: bob your head

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سیاه شدن از: sth go black with sth Just like t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be blackened: sth go black with sth Just like t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become black: sth go black with sth Just like t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be blacked: sth go black with sth Just like t ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی