تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

استناد کردن بسنده کردن تکیه کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادعا کردن وانمود کردن Claim to be sick= خود را به مریضی زدن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

بفرما تحویل بگیر!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

خانمها و آقایان عزیزان حضار گرامی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انس گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوش یمن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مهارت حرکتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

زیادی بیش از حد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کمبود اتاق اتاق کم داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در حد و اندازش نیستی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آشغال پست و فرومایه آدم بی ارزش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غم انگیز شدن تلخ شدن کام ناخوشایند شدن حالم گرفته شد ناراحت شدم به طور کلی وقتی در ابتدا پایان چیزی به نظر خوش میومده ولی یهو به یه چیز ناخوشایند تبد ...

پیشنهاد
٢

قابل تامله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با ظرافت با دقت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

عاقبت خوشی نداره. خیری توش نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

یه دستی کشیدن به یه چیزی نونوار کردن چیزی

پیشنهاد
٢

نتیجه اش به این راهی که رفتیم می ارزه.

پیشنهاد
١

سیاست اشتباهی را در پیش گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

متوجه شدن فهمیدن درک کردن مثال: There is still something I can't wrap my head around هنوز یه چیزی هست که درکش نمیکنم ( تو کتم نمیره )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به منظور. . . جهت. . . برای. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خوابیدن شب جایی یا خونه کسی موندن به طور کلی برای شب رو گذروندن و خوابیدن هرجایی با کسی ( نه به معنی سکس ) از این کلمه استفاده میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مداخله کردن وارد شدن دخالت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

انجام هماهنگی برقراری تعادل سر و سامون دادن به شرایط

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بیخود نبود که. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پول گذاشتن سرمایه گذاری در واقع نوعی از سرمایه گذاری که پرداخت سود پول نداشته باشه و سود دریافتی فقط بابت فروش محصول یا درآمد کسب شده باشه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به من نمیخوری!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بری تو کارش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گلیم از آب بیرون کشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سند انتقال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مرکز توجه بودن جلب توجه کردن

پیشنهاد
٢

به فال نیک گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دست به دست هم دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

شلوار از پا دراوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به نفع کسی تمام شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

باید بالا بیاری بالا بیار بالا اوردن استفراغ کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

جنم داشتن. عرضه داشتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

چقدر با کلاس!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

خدمات اورژانسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مرد روزهای سخت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

چتر شدن آویزون شدن بدون دعوت جایی رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

دور زدن کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مثل سگ ترسیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به طرز. . . مثال: You look devin - ishly handsome تو به طرز دوین طوری خوشتیپ شدی! یا Foolishly = به طرز احمقانه ای

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

دووم بیار - طاقت بیار - تو نباید بمیری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

همه کاره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

مستقیم سر اصل مطلب رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

امری داشتین؟!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

گاوچرونی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

جا خوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

فجیع

١