پیشنهادهای شیما (٦٦)
پیش رفت
استناد کردن بسنده کردن تکیه کردن
ادعا کردن وانمود کردن Claim to be sick= خود را به مریضی زدن
بفرما تحویل بگیر!
خانمها و آقایان عزیزان حضار گرامی
انس گرفتن
خوش یمن
مهارت حرکتی
زیادی بیش از حد
کمبود اتاق اتاق کم داشتن
در حد و اندازش نیستی
آشغال پست و فرومایه آدم بی ارزش
غم انگیز شدن تلخ شدن کام ناخوشایند شدن حالم گرفته شد ناراحت شدم به طور کلی وقتی در ابتدا پایان چیزی به نظر خوش میومده ولی یهو به یه چیز ناخوشایند تبد ...
قابل تامله
با ظرافت با دقت
عاقبت خوشی نداره. خیری توش نیست.
یه دستی کشیدن به یه چیزی نونوار کردن چیزی
نتیجه اش به این راهی که رفتیم می ارزه.
سیاست اشتباهی را در پیش گرفتن
متوجه شدن فهمیدن درک کردن مثال: There is still something I can't wrap my head around هنوز یه چیزی هست که درکش نمیکنم ( تو کتم نمیره )
به منظور. . . جهت. . . برای. . .
خوابیدن شب جایی یا خونه کسی موندن به طور کلی برای شب رو گذروندن و خوابیدن هرجایی با کسی ( نه به معنی سکس ) از این کلمه استفاده میشه
مداخله کردن وارد شدن دخالت کردن
انجام هماهنگی برقراری تعادل سر و سامون دادن به شرایط
بیخود نبود که. . .
پول گذاشتن سرمایه گذاری در واقع نوعی از سرمایه گذاری که پرداخت سود پول نداشته باشه و سود دریافتی فقط بابت فروش محصول یا درآمد کسب شده باشه.
به من نمیخوری!
بری تو کارش
گلیم از آب بیرون کشیدن
سند انتقال
مرکز توجه بودن جلب توجه کردن
به فال نیک گرفتن
دست به دست هم دادن
شلوار از پا دراوردن
به نفع کسی تمام شدن
باید بالا بیاری بالا بیار بالا اوردن استفراغ کردن
جنم داشتن. عرضه داشتن.
چقدر با کلاس!
خدمات اورژانسی
مرد روزهای سخت
چتر شدن آویزون شدن بدون دعوت جایی رفتن خراب شدن رو سر کسی
دور زدن کسی
مثل سگ ترسیدن
به طرز. . . مثال: You look devin - ishly handsome تو به طرز دوین طوری خوشتیپ شدی! یا Foolishly = به طرز احمقانه ای
دووم بیار - طاقت بیار - تو نباید بمیری
همه کاره
مستقیم سر اصل مطلب رفتن
امری داشتین؟!
گاوچرونی
جا خوردن