Amir Mahdi Amiri - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gyp: شیاد

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swan: قو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

swan: قو

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دجاجه: مرغ اهلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دجاجه: مرغ اهلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

سما: نوعی اسم دخترانه که در لغت ریشه ی ع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

synonymy: مترادف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

synonymy: مترادف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

SH: نوعی صدا که برایدعوت به سکوت به کار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

SH: نوعی صدا که برایدعوت به سکوت به کار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

synod: مجلس شورای مذهبی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

synod: مجلس شورای مذهبی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

synodic: کلیسا مربوط به شورای کلیسا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

synacril: نوعی ماده رنگرزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

synacril: نوعی ماده رنگرزی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sysctlg: پرونده شاخص سیستم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sysctlg: پرونده شاخص سیستم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sing: آهنگ آواز موزیک موسیقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sing along: فستیوال خواندن سرود دسته جمعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sing along to: آواز دسته جمعی مشترک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

skirt: دامن بلند یا دامن بالت یا همان کوتا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pass a test: قبول شدن در امتحان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kail: سوپ کلم وانواع سبزیجات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kail: سوپ کلم وانواع سبزیجات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kaif: مست بودن و به عبارت مستی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kaif: مست بودن و به عبارت مستی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کباب: یکی از شناخته شده ترین غذاهای دنیا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kabab: کباب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kabab: کباب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اسب ابلق: اسب با دو رنگ متفاوت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deliberately: از قصد با نیت قبلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look: نگاه کردن توجه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stunning: جذاب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dvocate: حمایت کننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fragmentation: قطعه فطعه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

renews: به روز رسانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contemplating: اندیشیدن در مورد چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take out on: خشم خود را بر سر دیگران تخلیه کنند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scince fiction movies: فیلم های تخیلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prolonged: زمان هنگفتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breath: رایحه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

predisposal: لایق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fatal: وخیم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jeggings: شلواری با طرح شلوار جین ولی جنس آن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catalytic: سرایت دهنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

routed: مسیر یافته شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dlc: کنترل کننده اتصال داده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

taken: پذیرفته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spot: خال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don: آقا شخص با نفوذ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rewards: اجرت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

significance: با اعتبار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reach: کشش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

accent: لهجه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tail: دم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shit: برای احساس تنفر به کار می رود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heat: حرارت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sample: الگو گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

گرزین: تاج با عظمت کیانی که مثال شکوه می ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

مرضیه: لقبی که در عربی به فرد پاکی گویند ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کاید: کاملا درسته نادز شاه ریشه ی قوم او ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مذکر: ریشه ی عربی ندارد کلا عربی است و کا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hlb balance: متعادل کننده های جذب کننده ی آب وپس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hlb balance: متعادل کننده های جذب کننده ی آب وپس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کبتا: نوعی حلوای محلی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bmw: اکنون بزرگترین و سود ده ترین کارخان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bmw: اکنون بزرگترین و سود ده ترین کارخان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

جنده: ریشه ی آن از نوعی پارچه گرفته شده ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gyp: شیاد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

taj: می تواند اسم یک مکان باشد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

KOH: Koh همان کاستیک پتاسیم می باشد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

KOH: Koh همان کاستیک پتاسیم می باشد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

assume: تصور کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ahold: گرفت چسبید گیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ahold: گرفت چسبید گیر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

akushu: مراسمات قبل از شروع مسابقاتکاراته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

akushu: مراسمات قبل از شروع مسابقاتکاراته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worker: کارگر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assuasive: تسکین دهنده درد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assuasive: تسکین دهنده درد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assumably: مثلا برای مثال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assumably: مثلا برای مثال

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ass driver: گاری چی که گاری اش توسط قاطر والاغ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ass driver: گاری چی که گاری اش توسط قاطر والاغ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ass backwards: بر خلاف میراث فرهنگی گذشتگانمان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ASD: نوعی اختلا که بر اثر اتیسم به وجود ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cousin: پسر عمه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defense: استحکامات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cough: سرفه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mumps: اوریون معنی میدهد خدایی کسایی که گف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

toothache: دندان درد گاهی اوقات خاص درد ناشی ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hospital: بیمارستان درمانگاه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nurse: پرستار گاهی اوقات معنی دستیار پزشک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fever: تب داشتن دمای بالا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grimace: تظاهر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have a temperature: تب داشتن داشتن دمای بالا درجه ی حرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sore eye: سوزش والتهاب چشم و ورم چشم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stomach ache: در زبان فارسی دل به معنای قلب نیز م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sore throat: گلو درد معنی درستی نیست سوزش گلو وا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drugstore: محل توزیع دارو دارو خانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speak: تکلم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recite the holyquran: تلاوت قرآن فقط بعدنه فاصله ها رعایت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

visit relatives: دیدار بستگان وآشنایان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relax: استراحت کردن آرامش پیداکردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weekdays: روز های کاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weekend: روز های تعطیل آخر هفته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

africa: قاره ی آفریقا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

africa: قاره ی آفریقا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

asian: آسیایی کسی که اهل قاره ی آسیا باشد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

asian: آسیایی کسی که اهل قاره ی آسیا باشد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stay: ماندن در جایی مانندstay at home

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

know: می دانی گاهی سوالی و گاهی خبری بستگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

her: او مالکیت مونث

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make it today: آن را امروز انجام دهید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make it today: آن را امروز انجام دهید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how about thursday: پنجشنبه چطوره؟

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اقتدار: برتری نسبت به دیگران

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

introduce: آشنا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

correct: تیک صحیح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

egypt: مصر معروف به کشور فراعنه که بزرگتری ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

paris: پایتخت کشور فرانسه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paris: پایتخت کشور فرانسه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

every: همه هر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

وارش: در اکثر گویش ها بختیاری لری کردی گی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

سامیار: ریشه تاریخیش لقبی بوده که موبدان به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

امیر مهدی: پادشاه هدایتگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play volleyball: بازی کردن والیبال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swagger: نازیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

Peach: هلو

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

penicil: فیتیله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

penis: الت تناسلی مردان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

SEX: رابطه جنسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tell a story: تعریف وخواندن داستان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

running: جاری ریزش دویدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

really: واقعا؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sort of things: چیز هایی را

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sort of things: چیز هایی را

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

magazines: مجله ها

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blare: صدا کردن

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fast food: او با اطمینان گفت غذای سریعی نیست

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fast food: این غذای زود پز خیلی سالم نیست

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

once upon a time: در عهدی یک شاهزاده خانم زندگی می کر ...

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shadow: سایه ی شئ یا جسم

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خاک: خود معنی ومحل جا گیری شئ وجسم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فرمانروا: صادر کننده فرمان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

war: کشمکش و درگیری طرفین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cow: گاو شیر ده ( ماده ) همچنین برای فحا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

food: خوردنی پختنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fast food: غذای زود پز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

duo: آهنگ با همخوان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duo: آهنگ با همخوان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duo: آهنگ با همخوان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

workbook: کتاب کار برای تمرین دانسته های کتاب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

male: جنس نر برای جمله های نیاز به مذکر ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

female: در جمله های نیاز به مونث به کار می ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

track: باریکه ای برای راه رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gym: سالن سرپوشیده ورزشگاه سر پوشیده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clerk: دفتر دار وصندوق دار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

once upon a time: عهدی یک دوره زمانی پیشنهادات دوستان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ای ناز: ریشه ترکی دارد و از دو کلمه آی و نا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ترنم: ترنم یعنی ترانه ی من

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بستنی: نوعی خوردنی سرد و شیرین که شیر ماده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

بستنی: نوعی خوردنی سرد و شیرین که شیر ماده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

secure: محافظت شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

کاید: یک فوم با ریشه بختیاری که اکنون در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

secure: با اطمینان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خداحافظ: زیرا بدرود پارسی می باشد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گاو نر: bull

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ببر: تایگر از ایران به فرهنگ لغت انگلیسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شیر: نماد شجاعت در بین پادشاهان و همچنین ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

واکسن: انواع ویروس ضعیف شده که به بدن تزری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

واکسن: انواع ویروس ضعیف شده که به بدن تزری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

magnify: مبالغه و بزرگ نمایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

هیوا: هیوا اسمی پسرانه ودخترانه که اکثر ق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pink: صورتی یا خرد شدن

١ سال پیش

مدال‌های Amir Mahdi Amiri