دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
١,٩٢٠
رتبه در دیکشنری
١,٦٥٥
لایک
٢٠٣
دیسلایک
٥٥
جدیدترین پیشنهادها
٢ سال پیش
٥
شکست خوردن متضاد breakthrough ( موفق شدن )
٢ سال پیش
٣
موفق شدن
٣ سال پیش
-١٤
خلاقیت
٣ سال پیش
٢
پرکار
٣ سال پیش
١٦
Grind through سخت کار کردن مثال : I want to grind through this friday.
جدیدترین ترجمهها
ترجمهای موجود نیست.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.