شبنم اقبال زاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

positive note: خبر خوب با لحن خوبی چیزی را خاتمه د ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

seed capital: سرمایه ی اولیه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chummy: ایاغ

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

static electricity: الکتریسیته ی ساکن

٩ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

duh: وا !

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

duh: وا !

١١ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on earth: آخر چطور؟what on earth آخر چرا؟why ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uh oh: اوه اوه وای

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

uh oh: اوه اوه وای

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep an open mind: اماده ی پذیرش پیشنهاد و نظریات نوین ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

non negotiable: غیر قابل بحث بحث ناپذیر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pant after: شدیدا خواهان کسی یا چیزی بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pant after: شدیدا خواهان کسی یا چیزی بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fuss over: لی لی به لالای کسی گذاشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for once: این بار

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chummy: ایاغ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chummy: ایاغ

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the thick of: وسط معرکه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the thick of: وسط معرکه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mark my words: حرف هام یادت باشه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

my eye: یا خدا!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my eye: یا خدا!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

goody two shoes: متظاهر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the hard way: چوب جیزی را خوردن و بعد یاد گرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the hard way: چوب جیزی را خوردن و بعد یاد گرفتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tata: بای بای

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tata: بای بای

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

giddy: اسکل

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in time: معنی بالاخره سرانجام هم می ده event ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take a leap of faith: دل به دریا زدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

budge: مرغ کسی یه پا داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

so much for: زیر سوال بردن هم معنا می ده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so much for: زیر سوال بردن هم معنا می ده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

your best bet: بهترین گزینه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cost a fortune: پول خون

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in a while: مدتی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

talk about: نمونه ی بارز چیزی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

righteous: جانماز آب کش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subdued: سوت و کور

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you never know: خدا را چه دیدی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

static electricity: الکتریسیته ی ساکن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

duct tape: چسب برزنتی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

procter: مراقب امتحان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

procter: مراقب امتحان

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lamely: با تردید

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lamely: با تردید

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all the while: همش

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

longboard: تخته ی موج سواری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

longboard: تخته ی موج سواری

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in high spirits: با دم گردو شکستن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spymaster: سردسته ی جاسوس ها

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

his heart missed a beat: حتی لحظه ای تعلل نکردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wee hours: دیر وقت یا صبح خیلی زود

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wee hours: دیر وقت یا صبح خیلی زود

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seed capital: سرمایه ی اولیه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whiny: ناله و مویه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whiny: ناله و مویه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ruckus: قشقرق

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ruckus: قشقرق

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over your head: مثل خر در گل گیر کردن be in over my ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hang by a thread: پا در هوا ماندن و نامعلومی عاقبت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hang by a thread: بر روی لبه ی پرتگاه قدم برداشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coming out of the closet: تمایل همجنس گرایی خود را آشکارا اعل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coming out of the closet: تمایل همجنس گرایی خود را آشکارا اعل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vocal: اعتراض و عدم رضایت خود را اشکارا و ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

set one's heart on: مصمم بودن برای انجام کاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

surreal: فراواقعی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dorky: ضایع

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

gig: شغل بخصوص شغلی که موقتی باشد.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

douchebag: چلغوز

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cast your bread upon the water: بدون چشمداشت کار خوب انجام دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

positive note: خبر خوب با لحن خوبی چیزی را خاتمه د ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

مدال‌های شبنم اقبال زاده