ترجمههای سامان جوادی نژاد (٢٩)
این ترس در حزب وجود داشت که فرماندار مشهور از حزب جدا شود
وقتی که افسر وارد سربازخانه شد فوراً همگی پریدند و خبردار ماندند.
صفحات فلزی با پیچ به هم محکم متصل شده بودند.
لولاها اجازه میدهند در باز و بسته شود.
قانون جدید حمل اسلحه گرم را جرم می داند.
به خاطر قانون مصوب من نتوانستم یک خانم را استخدام کنم. زنان خود را غیر قابل استخدام کرده اند. ( با این کار ) آنها یک گل به خودی زده اند ( به خودشان ض ...
یک عکس واقعی از او بدون روتوش ( با ذکر همه نقایص )
بعد از باریدن باران، من همیشه حیاط را آب میکشم ( میشوییم ) .
شما اول باید شلنگ را به شیر آب وصل کنید و سپس آب را باز کنید.
ما ماشین هایمان را میشوییم و باغچه هایمان را آبپاشی میکنیم بدون اینکه حتی به آب مصرفی آن فکر کنیم.
پلیس ضد شورش به سمت معترضین آب می پاشید.
این جورابها ( جورابشلواری ) سوراخ شده، شما یک جفت تازه برای پوشیدن به همراه آن لباس نیاز دارید.
برای اینکه بچه چرتی بزند او را در تخت خوابش گذاشت.
او تلاش کرد که با استفاده از چرب زبانی معلم را راضی کندتا به او اجازه دهددوباره امتحان بدهد.
رئیس همیشه یک جشنِ آخرِ سال برگزار می کند تا از کارمندان به خاطر کارشان قدر دانی کند
توپ پس از برخورد به راکت او به سمت تور برگشت.
او راکت تنیسش را محکم در دست نگه میدارد ( . . . . . . . . محکم به دست می گیرد )
می توانی راکت تنیست را به من قرض ( امانت ) بدهی؟
موشک ( راکت ) مورد نظر در مارس 1980 پرتاب شده بود.
ظاهراً اَن برای یک ملاقات ( بازدید - دیدار ) در ماه مارس می آید.