سعید جمالی کیا - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring to: رو کردن ( میاره، به بار آوردن )

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fatigue: ضعف ( از پرکاری )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

narrow down: گلچین کردن ، مهم ها و لازم ها را با ...

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prone: در معرضِ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

predicament: مخمصه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flutter: بال بال زدن ، حرکات ریز سریع پشت سر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plain: ساده ( بی نقش و نگار )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grace: خوشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dwell on: کلید کردن روی ( چیزای بد )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

transparent: شفاف

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distorted: کج و کوله ، مشوش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lo and behold: یِهو ( خیلی عجیب و غریب رخ دادن )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apply: به کار اومدن ( مفید ) Apply to

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

radiate: ساطع کردن ، پخش کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

radiate: Radiate positivity روحیه مثبت بودن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fatigue: ضعف ( از پرکاری )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

superior: بالا دست ، مافوق

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take it to heart: به دل گرفتن ( از فرط ناراحتی )

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

up my game: تلاشم رو دو چندان کردم ( برای بهتر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stand out: به چشم میاد ( برجسته )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turnaround: متحول کردن ( به اوضاع خوب )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

competent: ماهر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on the look out: مُتِرصد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worthwhile: مقرون به صرفه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bureaucrat: متولی قانون گذاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transparency: شفافیت . حتی برای شفایت در امور سیا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see through: نازک ( که که درون معلوم باشه )

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a cloud on the horizon: بدبینانه ترین حالت

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

مدال‌های سعید جمالی کیا