رسول قنبری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spiral into: ناگهان در موقعیتی گیر افتادن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

load up on: خرید حجم زیادی از یک چیز

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tap into: بهره مند شدن

١١ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep a low profile: توجه دیگران را جلب نکردن احتیاط کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

knightian uncertainty: نااطمینانی نایتی. فرانک نایت در کت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

technostructure: ساختار فنی نظام اقتصادی این کلمه او ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

entrusted with: وظایف مهمی بر دوش داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in command of: کنترل کامل چیزی را در دست داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in command of: کنترل کامل چیزی را در دست داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stick to your knitting: به کاری که در آن تبحر داری ادامه دا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a long arm: نفوذ بسیار زیاد داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the scales fell from my eyes: ناگهان با واقعیت روبرو شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flit between: مدام بین دو چیز در نوسان و رفت وآمد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold somebody to ransom: کسی را مجبور به کاری کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moneybag: خرپول

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

load up on: خرید حجم زیادی از یک چیز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pitched into: انتقاد یا حمله شدید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

skim off: بیرون کشیدن سود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skim off: بیرون کشیدن سود

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rearmament: نوسازی تسلیحاتی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wing commander: فرمانده پرواز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rentier: رانتجو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

indoctrinee: کسی که شستشوی مغزی شده مانقورد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

charge sheet: برگه اتهامات

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clutch at straws: خود را به در و دیوار زدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

playing devil’s advocate: ساز مخالف زدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

insult to injury: نمک به زخم پاشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insult to injury: نمک به زخم پاشیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rehashed: رفو شده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spiral into: ناگهان در موقعیتی گیر افتادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sell the family silver: آتش زدن به مال در زمان تنگدستی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

denominated in: قیمت سهام، اوراق و ثبت دفتری به ارز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worryingly: به طرز نگران کننده ای

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

technostructure: ساختار فنی نظام اقتصادی این کلمه او ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scoff at: چیزی را مسخره کردن و نادیده گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scoff at: چیزی را مسخره کردن و نادیده گرفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carrots and sticks: چماق و هویج، تشویق و تنبیه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

despised: منفور حقیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

despised: منفور حقیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tap into: بهره مند شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

troll: کوتوله های فضای مجازی فحاشان مجازی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to save someone's bacon: جان کسی را نجات دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disjointedness: عدم ارتباط

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overdraft facility: تسهیلات بیش از اعتبار ارائه تسهیلات ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overdraft facility: تسهیلات بیش از اعتبار ارائه تسهیلات ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

debt bondage: اسارت بدهی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

doesn't move the needle: تغییری نخواهد کرد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spookily: به طرز وحشتناکی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

openness: آمادگی پذیرش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give the lie to someone: serve to show that ( something prev ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give the lie to someone: نادرستی چیزی را ثابت کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the receiving end of: unpleasant that someone does در رنج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the receiving end of: unpleasant that someone does در رنج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the receiving end of: عذاب کشیدن از چیزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

transactional sex: رابطه ی جنسی معامله وار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

burn bright: درخشیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put a dent in: کاستن یا تضعیف آرام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put a dent in: کاستن یا تضعیف آرام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cast in stone: تغییرناپذیر حک شده بر لوح سنگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strangle in cradle: گربه را دم حجله کشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wafer thin margin: موفقیت با فاصله اندک از نفر بعدی قب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be on the dole: بیمه بیکاری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’s your lookout: تقصیر خودت است تصمیم خودت بوده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pushover: فرمانبردار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hack at: چیزی را از کسی غنیمت گرفتن حقوق بیش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

padre padrone: پدرسالار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unrushed: بدون عجله

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

manically: دیوانه وار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eat at someone: نگران کسی بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crying oneself: به حال خود گریه کردن یه حال خود زار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pompously: مغرورانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heavens above: ابراز تعجب ، تحقیر ، خشم ، انزجار ، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

penny drop: ناگهان متوجه چیزی شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drifting: بی مقصد رانندگی کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you’re looking well: خوب موندی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look cross: با عصبانیت نگاه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look cross: با عصبانیت نگاه کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to ditch something: رها کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compensatingly: جبرانی؛ به روشی جبران کننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come into one's own: جایگاه خود را بازیافتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a state: ناراحت و غمگین

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grosso modo: کمابیش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

triple a: درجه ی بسیار عالی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be anchored in something: پیوند شدید داشتن با چیزی

١ سال پیش

مدال‌های رسول قنبری