رسول حسین بگی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to the tune of: تا حدود. . . ، به میزان. . . he w ...

٢ هفته پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

well versed: مسلط به کار - مسلط به امور

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ravish: ١. تسخیر کردن ٢. تجاوز کردن ٣. آسیب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fair game: مصداق انتقاد ( چیزی که آماج انتقاد ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

doe eyed: ساده لوح

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

mind you: اینم بگم که - اینم داشته باش که

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well versed: مسلط به کار - مسلط به امور

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hydra: معضل

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hydra: معضل

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

soft pedal: کم اهمین جلوه دادن چیزی کمرنگ کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soft pedal: کم اهمین جلوه دادن چیزی کمرنگ کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

assimilation: درک و فهمیدن چیزی - بکار گیری ایده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frankenfood: غذای غیرارگانیک

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

surrogate mother: رحم اجاره ای

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

surrogate mother: رحم اجاره ای

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rear up: سربرآوردن - ظاهر شدن - مانعی جلوی ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rear up: سربرآوردن - ظاهر شدن - مانعی جلوی ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sine qua non: مقدمات، پیش نیازها

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sine qua non: مقدمات، پیش نیازها

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

through and through: بی نظیر، تمام و کمال ( از هر لحاظ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

through and through: بی نظیر، تمام و کمال ( از هر لحاظ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heavyset: آدم قوی و هیکلی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

comfortably off: نسبتا پولدار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comfortably off: نسبتا پولدار

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

core values: اصول اعتقادی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

core values: اصول اعتقادی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

toe the line: رعایت قوانین رعایت نظم و انضباط

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

toe the line: رعایت قوانین رعایت نظم و انضباط

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unprecedented scale of: حجم بی سابقه ای از مقدار بی سابقه ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just about: اغلب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just about: اغلب

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

suspenseful: هیجان برانگیز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

suspenseful: هیجان برانگیز

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fair game: مصداق انتقاد ( چیزی که آماج انتقاد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self composure: تسلط به نفس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

levelheaded: معقول، منطقی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

smooth talking: خوش بیان، اغواگر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smooth talking: خوش بیان، اغواگر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lean picking: وقتی چیزی برای انتخاب نباشه Even m ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get under someone's skin: به ستوه آوردن کسی باعث دلخوری کسی ش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get under someone's skin: به ستوه آوردن کسی باعث دلخوری کسی ش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dog eat dog: به هر دری زدن از سر و کول هم بالا ر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dog eat dog: به هر دری زدن از سر و کول هم بالا ر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

park and ride: پارک خودرو در پارکینگ و جابجایی مسا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

park and ride: پارک خودرو در پارکینگ و جابجایی مسا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

finely honed: به خوبی پرورش یافته به خوبی توسعه ی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fine kettle of fish: وضعیت بغرنج وضعیت نگران کننده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

saving grace: ویژگی خوب ویژگی برجسته چیز قابل قبو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

saving grace: ویژگی خوب ویژگی برجسته چیز قابل قبو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hoard up: انبار کردن ( به ویژه برای روز مبادا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

short noticed: از قبل خبر ندادن فوری و بدون آمادگی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ravish: ١. تسخیر کردن ٢. تجاوز کردن ٣. آسیب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sit well with: به دل کسی نشستن باب میل کسی بودن To ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sit well with: به دل کسی نشستن باب میل کسی بودن To ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

into the bargain: علاوه بر همه اینها مثال: I am now t ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

into the bargain: علاوه بر همه اینها مثال: I am now t ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

house proud: کسی که وقت زیادی رو صرف تمیزی خونه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

house proud: کسی که وقت زیادی رو صرف تمیزی خونه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at sixes and sevens: بهم ریخته و نامرتب in a state of to ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

make a point: جلب توجه کردن to give one's attenti ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a point: جلب توجه کردن to give one's attenti ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

specialty: غذای خاص، غذای مخصوص a type of food ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

specialty: غذای خاص، غذای مخصوص a type of food ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stand to benefit: سود بردن، بهره بردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand to benefit: سود بردن، بهره بردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take pride of place: از جایگاه خاصی برخوردار بودن در معر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take pride of place: از جایگاه خاصی برخوردار بودن در معر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

funnily enough: عجیب نیست. . . مسخره نیست. . . F ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

funnily enough: عجیب نیست. . . مسخره نیست. . . F ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

but then again: از یه سو هم از سوی دیگه از طرف دیگه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drifter: 1. کسی که دائما و بی هدف به دنبال ش ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a rolling stone gathers no moss: بر سنگ گردان نروید نَبات ( کسی که ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a rolling stone gathers no moss: بر سنگ گردان نروید نَبات ( کسی که ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chutzpah: جرات، شهامت It took a lot of chutzp ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

to the tune of: تا حدود. . . ، به میزان. . . he w ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

as often as not: اغلب، غالبشون، بارها شده، غالب اوقا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

no matter what: تحت هر شرایطی مثال: I’ll call you ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the very outside: ماکزیمم، نهایتا مثال: It’s only a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tip the balance: در نتیجه چیزی تاثیر گذاشتن مثال:Th ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

a friend in need is a friend indeed: دوست آن باشد که گیرد دست دوست، در پ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

a friend in need is a friend indeed: دوست آن باشد که گیرد دست دوست، در پ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whinge: نق زدن، غر زدن Stop whingeing abou ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conspicuous consumption: مصرف گرایی تجملی، مصرف بی رویه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it takes two to tango: مشکلی پیش بیاد پای همه گیره همه کس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

savoir faire: کار درست، کاردان person who has Sav ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impractical: ناکارآمد، به دردنخور، نشدنی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

impractical: ناکارآمد، به دردنخور، نشدنی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

well turned out: آراسته، مرتب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well turned out: آراسته، مرتب

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go large: حداکثر لذت رو بردن، خودت رو خفه کرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unpunished: معنای اول: بدون مجازات معنای دوم: ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unpunished: معنای اول: بدون مجازات معنای دوم: ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

xeriscape: آبیاری قطره ای

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rattle on: وراجی کردن، یه بند حرف زدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rattle on: وراجی کردن، یه بند حرف زدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stoop: کار ناشایست انجام دادن مثال: I didn ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

skip a beat: 1. شوکه نشدن، عکس العملی نشون ندادن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

operose: کسل کننده

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

saving grace: تنها ویژگی خوب این فیلم، فیلمبرداری ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

default: در صورت قصور در پرداخت وام خونتون، ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

مدال‌های رسول حسین بگی