محمد رضا رهامی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spicy dish: یه پورس غذای تند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spicy dish: یه پورس غذای تند

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thai chicken: مرغ پخته به شیوه تایلندی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chicken noodle: سوپ مرغ با رشته فرنگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

healthfulness of food: غذای سالم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mens boxers: شورت زیر مردانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

daily diet: رژیم روزانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

skip the sides entirely: غذای جانبی یا همان سالاد را از نظر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

Make: تهیه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wrong: what's wrong with it چه مرگشه . . . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no seriously: نه بابا! جدی نمی گی !

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

entire life: برای تمام عمر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

battery operated: باتری کار کن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

costs much less than: بیشتر می ارزه تا اینکه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

costs much: بیشتر می ارزه از . . . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

any reason: به هر دلیلی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very same: کاملا یکسان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

check: صورتحساب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what are you up to: کجایی ؟ چه می کنی ؟ یک شروع عامیان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not as much as i 'd like you: نه به اون اندازه که دوست دارم مثلا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not as much as i 'd like you: نه به اون اندازه که دوست دارم مثلا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for possibility: برای بیان امکان وقوع چیزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the frequency adverb: قید تکرار . قیود تکرار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the famous saying goes: به قول معروف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

provid: فراهم کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

provid: فراهم کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nonaction verbs: افعال غیر استمراری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

zupan or zup to his friends: ( زوپان ) یا همان ( زوپ ) به قول دو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

zupan or zup to his friends: ( زوپان ) یا همان ( زوپ ) به قول دو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strong competitive: رقیب قوی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set their heart to it: همه هم و غم خود را بر آن بگذارند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set their heart to it: همه هم و غم خود را بر آن بگذارند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to stay in shape: برای روی فرم ماندن ( فعالیتها و پره ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that 's my kind of vacation: این همان تفریح مورد علاقه من است

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that 's my kind of vacation: این همان تفریح مورد علاقه من است

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to provide a reason: برای این که یک دلیل بیاورد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

athletic field: به نظرم در بین زمینهای ورزشی بیشتر ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های محمد رضا رهامی