پویا غلامی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

laundry room: اتاقی که ماشین لباسشویی هارا در آن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the act or an instance of paying: پرداخت کردن پول

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the act or an instance of paying: پرداخت کردن پول

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

factory: کارگاه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drib bitter: کمی تلخ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drib bitter: کمی تلخ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meatballs: گوشت قلقلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

meatballs: گوشت قلقلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fresh: بیشتر برای میوه ها استفاده می شود ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

peas: سبزیجات، لوبیا سبز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tooth: دندان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tooth: دندان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

laundry room: اتاقی که ماشین لباسشویی هارا در آن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اوقات فراغت: spare time

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stay home: ماندن در خانه، بیرون نرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pieces: تکه ها

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carrry the book: برداشتن کتاب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move the chair: حرکت دادن صندلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move the chair: حرکت دادن صندلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arrived: رسیدن، رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sign autograph: امضا یک بازیگر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

noddle: پَس کله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drive a sports car: رانندگی یک ماشین اسپورت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sleepy: خواب آلو

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میلیارد: billion

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

میلیارد: billion

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

million: میلیون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

million: میلیون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lately: تازگی ها، این اواخر

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dentist: دندانپزشک دندان عقل او را تراشید

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hurt: بر روی دستم ضربه نزن. آن درد میکند.

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

carry: این اتوبوس میتواند ۴۰ مسافر را با ه ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

book: او از کتاب ها نگه داری میکند

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

book: یک کتاب فروشی

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hit: سنگ به پنجره خورد

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tiger: ببر بوی گوشت را حس کرد و به سوی آن ...

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های پویا غلامی