دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
٣,٤٥٧
رتبه در دیکشنری
١,١٤٠
لایک
٨٩
دیسلایک
٤
جدیدترین پیشنهادها
٢ ماه پیش
٢
گیر افتادن مثال: The mother is in a bind. مادر گیر افتاده است.
٢ ماه پیش
٠
بیشتر اوقات، بیشتر مواقع، در بیشتر موارد، اکثر مواقع
٢ ماه پیش
٠
نمک روی زخم پاشیدن
٢ ماه پیش
٠
نمک روی زخم پاشید
٢ ماه پیش
٠
Dysfunctional ناکارآمد
جدیدترین ترجمهها
ترجمهای موجود نیست.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.