آرمان بدیعی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vainglory: تفرعن. خودستایی مثال: Rivalry and ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whencesoever: مثال: And eat thereof freely whence ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sightless: ۱. کور. نابینا ۲. نامرئی مثال: All ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unfaith: بی ایمانی مثال: Due to their unfait ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

therewith: بدان وسیله، با آن مثال: So that the ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thereat: در آنجا مثال: Thereat twelve founta ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ishmael: حضرت اسماعیل مثال: We charged Abrah ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wrongfully: اشتباها. به اشتباه. به غلط. به ناحق ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unconsidered: ۱. نسنجیده. بی تامل ۲. به حساب نیام ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intermingle: ۱. مخلوط کردن. قاطی کردن ۲. مخلوط ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sinfulness: گناهکاری، خطا کاری، معصیت مثال: But ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sinfully: گناهکارانه، باگناه مثال: In order t ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reconcilement: اصلاح مثال: If they desire reconcil ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

asiatic: ۱. {مربوط به} آسیا ۲. اهل آسیا. آسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

several fold: چند برابر مثال: That He may multipl ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

suppliantly: با التماس. با لابه گری. با تضرع و ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sustentation: نگهداری، حفظ. مثال: A means of sus ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jinn: جن. جنی مثال: They make the jinn pa ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

untruly: به دروغ. به ناحق. مثال: Because of ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enjoinment: سفارش، دستور، قدغن مثال: This is an ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

godly: ۱. مومن. پارسا. پرهیزگار. خداپرست. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confirmer: تایید کننده. تصدیق کننده مثال: As a ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bedouin: عرب بدوی. عرب بادیه نشین مثال: Som ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

evangel: مثال: And He had send down the Tora ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heirship: وراثت مثال: You have no heirship in ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

falsifier: جاعل. تحریف کننده مثال: Will You th ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

untaught: درس نخوانده، تعلیم نیافته. امی مثال ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apostleship: رسالت مثال: Allah knows best where ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

entrails: امعا و احشاء. دل و روده مثال: Excep ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unrighteous: ناصالح، ناشایست مثال: Indeed he is ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

underpay: دستمزد کم دادن به مثال: and they w ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

joseph: ( انجیل ) یوسف ( یازدهمین پسر حضرت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dirham: درهم مثال: And they sold him for a ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

topmost: بالاترین. بلندترین مثال: We made i ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aforetime: پیش تر، قبلی. پیش از این مثال: And ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cleaver: ساطور مثال: If you cut your finger ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

saddlebag: خورجین مثال: Put their money [back ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

emir: ۱. امیر. سلطان ۲. شیخ. ۳. سید مثال: ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

iblis: ابلیس مثال: Thereat the angels pros ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

derider: استهزا کنندگان. مسخره کنندگان مثال: ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lightsome: درخشان، روشن. آشکار مثال: And made ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

environs: ۱. حومه ۲. اطراف. دور و بر حول و حو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unthankful: ناسپاس، حق نشناس مثال: Being unthan ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

potassium: {شیمی} پتاسیم مثال: Fruits have man ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gog and magog: یاجوج و ماجوج مثال: Indeed Gog and ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dhul qarnain: ذوالقرنین {نام شخصیتی در قرآن که در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

firdaws: فردوس مثال: They will have the gard ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unchaste: بی عفت، الوده دامن، بی عفاف مثال: N ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

descry: مشاهده کردن. دیدن ( از راه دور ) م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

idris: حضرت ادریس نبی ( ع ) مثال: And men ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

surah: سوره مثال: this is a surah which W ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fornicator: زانی. زناکار. مثال: As for the for ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fornicatress: زناکار زن. زنی که زنا می دهد. مثال ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

domineer: ۱. دستور دادن. فرمان دادن. تحکم کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

korah: قارون مثال: Korah indeed belonged t ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bashfully: خجولانه. باکمرویی، باخجالت مثال: T ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

afreet: عفریت ( واژه ی عربی ) مثال: An afr ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rove: ۱. گشتن. پرسه زدن. سرگردان بودن ۲. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trustworthy spirit: روح الامین / جبرئیل مثال: Brought d ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

corruptive: تباه کننده، فساد امیز، مستعد تباهی ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

supernal elite: برگزیدگان اسمانی. برگزیدگان الهی. ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impugner: تکذیب کنندگان. مورد تردید قرار دهند ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reviver: زنده کننده. حیات دهنده مثال: Indeed ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

luqman: لقمان مثال: Certainly We gave Luqma ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apostatize: مرتد شدن، از دین برگشتن مثال: And h ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

womenfolk: زن ها. زنان فامیل مثال When you as ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rumormonger: شایعه ساز. شایعه پرداز مثال: And t ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

peremptorily: با تحکم. آمرانه مثال: Indeed you u ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vicegerent: قائم مقام، خلیفه، جانشین مثال: Inde ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lowermost: کم ترین. پایین ترین. پست ترین مثال ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

forgiver: بخشنده، بخشاینده مثال: Forgiver of ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vicinage: مجاورت، نزدیکی مثال: Alas for my ne ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ill treat: ۱. بد رفتاری کردن. بد تا کردن ۲. خش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sinai: کوه سینا مثال: By the Mount [Sinai] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ever flowing: همیشه جای مثال: And ever - flowing ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thornless: بی خار مثال: Amid thornless lote tr ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cubit: ذراع مثال: Then, in a chain whose l ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

babylonia: امپراطوری بابل مثال: A third of the ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

babylonian: بابلی مثال: When king Cyrus the Gr ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

misimpression: برداشت غلط مثال: Now, I don’t want ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

athletically: از نظر ورزشی مثال: Physically and a ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

guileless: ۱. بی ریا. صادق. یک رنگ ۲. معصومانه ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enthrone: ۱. بر تخت نشاندن. تاج بر سر {کسی} گ ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clear headed: معقول. فهمیده. روشن. تیزهوش مثال: I ...

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull oneself up by ones bootstrap: گلیم خود را از آب بالا کشیدن. روی پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inconsideration: بی ملاحظگی. بی فکری مثال: Many exec ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uttermost: ۱. نهایت. بیشترین. حداکثر ۲. حداکثر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prideful: مغرور، برتن، سرافراز، پرمباهات مثال ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

recommit: دوباره مرتکب شدن مثال: He recommit ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

non adherence: عدم پایبندی. بدون پایبندی مثال: It ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

commingle: بهم امیختن، بهم مخلوط کردن. ( در هم ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cancerous: سرطانی مثال: And the Islamic world ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wild eyed: افراط آمیز، احمقانه، دیوانه وار. غی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pornographic: سکسی. مستهجن مثال: Do you know tha ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

potassium chlorate: {شیمی} کلرات پتاسیم مثال: I was goi ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heavenwards: به سوی آسمان {ها}. به سوی ملکوت مث ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blowtorch: مشعل جوشکاری مثال: the whole earth ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sodom: شهر سدوم. مرکز فساد مثال: God destr ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

numberless: بی شمار. بی حد و حصر مثال: I could ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dispeller: برطرف کننده. رفع کننده. زایل کننده ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incandescent lamp: لامپ التهابی. لامپ گداختی. لامپ رشت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

couch surfer: مهمان گرد. مهمان گردشگر {به گردشگره ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ill wisher: بد خواه مثال: Both our friends and ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

megabyte: مگابایت {از واحدهای اندازه گیر حجم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unstressed: {زبانشناسی} بی تکیه // بدون کشش، بی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

garcon: گارسون. پیش خدمت {مهمانخانه}. پسربچ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yuan: یوان {واحد پول جمهوری خلق چین} مثال ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ruble: روبل {واحد پول روسیه} مثال: Russia ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sitar: {ساز} سیتار. ستار مثال: Her father ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uganda: کشور اوگاندا ( در مرکز و خاور افریق ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

semitic: ۱. سامی ۲. یهودی. کلیمی مثال: It o ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

workday: ۱. روز کار. روز غیر تعطیل ۲. مدت کا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cloven hoof: {در چهارپایان به معنی:} سم شکافته - ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

painlessly: ۱. بی درد. بدون درد ۲. به راحتی. به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aramaic: زبان آرامی مثال: The same kalam al ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

virginal: ۱. باکره. تمیز. پاک Jesus was born ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

two way mirror: شیشه آینه ای – شیشه ای که یک طرف آن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loudspeaker: بلندگو مثال: the doctor was paged o ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stringed instrument: ساز زهی. ساز سیم دار مثال: What is ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

attache case: کیف {دیپلمات} // چمدان مخصوص حمل اس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drinkable: قابل آشامیدن. قابل شرب. خوردنی. آشا ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

buck someone up: شجاع شدن، تهییج کردن، پیشرفت کردن، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lock the barn door after the horse is stolen: نوشدارو بعد از مرگ سهراب مثال: If y ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a beeline for something: با عجله و یک راست به سراغ ( چیزی یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seminary student: طلبه حوزه علمیه مثال: After all, so ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be at someone’s beck and call: گوش به فرمان کسی بودن. همیشة آمادة ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bedroom scene: ( فیلم و غیره ) صحنه سکسی. صحنه Doe ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hide ones head in the sand: دورنگه داشتن از. خود را به آن راه ز ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٦٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

friday prayer leader: امام جمعه، امام جماعتی که نماز جمعه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

friday prayer: نماز جمعه مثال: Therefore, one can ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

commander of the faithful: امیر المومنین مثال: Consider the re ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

well wishing: {آدم} خیرخواه. نیک خواه. خوش نیت مث ...

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

counteraction: مقابله. تقابل. عمل متقابل The narra ...

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hand to hand: In Gaza, Israel has faced the bitte ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reoccupy: The Israeli regime wants as many Pa ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ultra orthodox: These are the goals of the ultra - ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eastbound: Until the Red Sea passage is safe, ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bloodthirstiness: From the side of the Zionist regime ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

indebtedness: ۱. مدیون بودن. دین ۲. بدهکاری. قرض ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های آرمان بدیعی