چراغی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit some body the ceiling: اعصاب کسی را خُرد کردن

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bite one s head off: کَلّه کسی را کَندن. مانند. کله تو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my heart goes out to her: دلم براش میسوزه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my heart goes out to her: دلم براش میسوزه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i cannot find it in my heart: دلم نمیاد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غلغلک: Ticklish

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drat you: مُرده شورتو ببرَن.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drat you: مُرده شورتو ببرَن.

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come clean: راستشو بگو. حقیقت را بگو

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come clean: راستشو بگو. حقیقت را بگو

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i hav got one leg in the grave: من آفتاب لب بومم. یه پام لبِ گوره.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

its on the last legs: کنایه از کهنه بودن چیزی است مثلا می ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what the hell are you doing here: اینجا داری چه غلطی میکنی؟

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what the hell are you doing here: اینجا داری چه غلطی میکنی؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my check has been bounced: چِکَم برگشت شده

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

its none of my business: به من چه ربطی داره؟

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

its none of my business: به من چه ربطی داره؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

babbling away: چرت و پرت گفتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oh deep shit: اوه. گَند زدیم. اوه توی دردسر بزرگ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cross my heart: به جان خودم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hope to die: به مرگ خودم. به جان خودم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hope to die: به مرگ خودم. به جان خودم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reach an impass: Its a light at the end of the tunne ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a plunge: استعاره از : دل به دریا زدن I have ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

offish: She thinks she's stand offish. او ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blast: We had a blast. خیلی خوش گذشت.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

blast: We had a blast. خیلی خوش گذشت.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

its nice of you to put it in appearance: اصطلاحی است معادل: چه عجب از این ط ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

long time no see: مشتاق دیدار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

long time no see: مشتاق دیدار

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lunch: توی باغ نبودن:سه جمله بدین معنی است ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to go up hill: بهبود یافتن بهتر شدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can paddle my canoe: من از عهده اش برمیام. نکته: فقط در ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

من دارم میخوابم: I'm falling asleep.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

من دارم میخوابم: I'm falling asleep.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you exposed me: اصطلاحی است به معنی; تو آبروی منو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dont stay away so long: زود به زود بیا.

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درد دل کردن: Get everything off somebodys chess

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

درد دل کردن: Get everything off somebodys chess

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

found out: اگر به صورت مجهول بکار برده شود به ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it isnt much of the trip: این سفر صفایی نداره، این سفر حال ن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take refuge in god: پناه بر خدا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you cant miss it: اصطلاح است به معنی: حتما پیداش میکن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take for a ride: گول خوردن. فریب خوردن. کلاه رفتن س ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take for a ride: گول خوردن. فریب خوردن. کلاه رفتن س ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

single out: برگزیدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

made of my mind: تصمیمم را گرفتم

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

مدال‌های چراغی