دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
٨,٣١٤
رتبه در دیکشنری
٥٠٢
لایک
٨٨٦
دیسلایک
٣٧١
جدیدترین پیشنهادها
١ ماه پیش
٠
هَمرُخداد: زمانیکه دو مناسبت یا رویداد با هم در یک زمان رخداده باشند. برابر انگلیسش coincident هست که آکسفورد اینگونه تعریف کرده. occurring togeth ...
٥ ماه پیش
١
در لری بروجردی: اوسه use نمونه: ناهار هَردم اوسه وریسام. ناهار خوردم بعدش بلند شدم/برایستادم.
٥ ماه پیش
٠
در لری بروجردی: مِرژِنگ merzheng
٦ ماه پیش
٠
در لری بروجردی، وُرچیدن vorchidan به معنی سوا کردن، جدا کردن است. کمی کمک مادرت سبزی ورچین ( سبزی پاک کن ) .
٦ ماه پیش
٠
در لری بروجردی گله gela برابر دانه است. برای نمونه: یه گِلَه بام وِرداشتم. برابر فارسی یک دانه بادام برداشتم.
جدیدترین ترجمهها
ترجمهای موجود نیست.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.