مجید نمازی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

polished: تر و تمیز و حرفه ای

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prosperous: ثروتمند و موفق

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

runoff: 1 - به کشیده شدن یک رقابت یا انتخاب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be toast: دچار مشکل شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incursion: هجوم تجاوز

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

avatar: 1 - در علم کامپیوتر و فضای مجازی به ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stride: در کتاب Passages I take ( somethin ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

miserable: ناراحت و افسر ه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

surreal: عجیب و غیر معمول

٥ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

٥ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت حداقل حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٥ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٥ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٥ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

persecuted: مورد آزار و اذیت قرار گرفته ( به خص ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bruising: 1 - اگر اسم باشد به معنای کبودی 2 - ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

xenophobia: از دو کلمه یونانی "Xenos" به معنای ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

authentic: اصلی و غیر کپی واقعی اصیل

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

avatar: 1 - در علم کامپیوتر و فضای مجازی به ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deliberately: 1 - عمداً 2 - آرام و بادقت ( در مور ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

augmented reality: تکنولوژی است که اطلاعات یا تصاویر د ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

allegations: اتهامات. هم معنی باaccusation می ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dynamite: سه معنی اصلی دارد: 1 - دینامیت ( اس ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

revolutionary: صفت است که دو معنی دارد: 1 - متحول ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scope: 1 - اگر اسم باشد به معنی محدوده، گس ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gridlock: 1 - راهبندان 2 - بن بست ( مثلا در ب ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

delicate: 1 - حساس 2 - شکننده ( مترادف آن fra ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smokestack: دودکش

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reconnaissance: شناسایی موقعیت دشمن توسط نیروهای نظ ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prosperous: ثروتمند و موفق

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

runoff: 1 - به کشیده شدن یک رقابت یا انتخاب ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

runoff: 1 - به کشیده شدن یک رقابت یا انتخاب ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

maritime: 1 - دریایی 2 - نزدیک دریا

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

maritime: 1 - دریایی 2 - نزدیک دریا

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convoy: گروهی از وسایل نقلیه زمینی یا کشتی ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

start up: 1 - شرکت تازه تاسیس و نوپا 2 - راه ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

legislation: 1 - قانون یا مجموعه قوانین 2 - قانو ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

casualty: 1 - کشته یا زخمی در تصادف یا جنگ 2 ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chip: اگر اسم باشد به این معانی است: 1 - ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brother in law: شوهر خواهر - برادر زن - برادر شوهر ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grandaunt: خاله یا عمه پدر یا مادر

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grandson: نوه ای که جنسیت آن پسر است. یعنی پس ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

phrase: اگر فعل باشد به معنی بیان کردن است.

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stride: در کتاب Passages I take ( somethin ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

police stick: باتون پلیس

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

freed: گذشته ساده و یا قسمت سوم فعل Free ب ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

and where did that get you: واین شما را به کجا رساند؟ چه تجربه ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

far fetched: بعید و غیرقابل باور

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

far fetched: بعید و غیرقابل باور

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

practice run: دور تمرینی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beyond somebody’s wildest dreams: فراتر از حد تصور کسی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be toast: دچار مشکل شدن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fire in your belly: اشتیاق و نیروی درونی قوی Ali retur ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're up to something: کاسه ای زیر نیم کاست است.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is beyond me: برایم قابل درک نیست.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be beyond somebody: برای کسی قابل درک نیست. مثلاْ وقتی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he became an overnight sensation: او یک شبه معروف شد.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

surface mail: پُست زمینی یا دریایی. مخالف پست هو ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ascribed to: منتسب به

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frumpy: درمورد لباس/ دِمُده و غیر جذاب

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peer pressure: فشاری که از طرف افراد هم سن و سال ی ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

april fool: از دیرباز در روز اول آپریل مردم سعی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

box office hits: فیلم های پرفروش سینما

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sequel: فیلمی که داستان فیلم قبلی را ادامه ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

suspense movie: فیلم مهیجی که رویدادهای آن غیر قابل ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suspense: در مورد فیلم، داستان و یا رمان: مهی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

long to: آرزو کردن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sketch comedy show: برنامه تلویزیونی طنزی که خود از صحن ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sketch comedy show: برنامه تلویزیونی طنزی که خود از صحن ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

making ends meet: امرار معاش کردن I’m making ends mee ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stopping train: قطاری که در ایستگاههای کوچکی که بین ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bus pass: بلیط ویژه ای که امکان سفری ارزان تر ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

booking office: گیشه یا باجه بلیط فروشی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

historical novel: رمان تاریخی

٥ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٥ ماه پیش

مدال‌های مجید نمازی