نعیمه - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reckon without somebody or something: دست کم گرفتن کسی یا چیزی . . . ( که ...

جدید ٧ ساعت پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گشاد نشستن: sprawl

جدید ٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by cripes: نوعی قسم خفیف در انگلیسی ایرلندی به ...

١ روز پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cogging: از روی دست همدیگر نوشتن کپی کردن و ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jaw to jaw: چانه به چانه پچ پچ کنان با هم مشور ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come all ye: اصطلاح ایرلندی به معنی �بیایید ای م ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bostoon: bosthoon واژه عامیانه ایرلندی به م ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bosthoon: bostoon واژه عامیانه ایرلندی به معن ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gorawars: اصطلاح ایرلندی، به معنی �ناز و ادا� ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smahan: واژه عامیانه ایرلندی به معنی �یک کو ...

٥ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tentatively: همین جوری الکی عجالتاً

٥ روز پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ill disposed: بد دل

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

looderamawn: خنگ، بی عرضه، بی مصرف، کله پوک

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by dad: اصطلاح ایرلندی: به خدا والا

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thullabawn: جوانک دست و پا چلفتی و بی عرضه پسر ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that will do you: اصطلاح ایرلندی به معنی: بسه دیگه، ا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

down fornenst: اصطلاح ایرلندی به معنی: پایین و روب ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bookul: طفلک پسرک

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the heel of the hunt: اصطلاح ایرلندی انگلیسی به معنی: در ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go bail: قول دادن تضمین کردن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

faith now: اصطلاح ایرلندی به معنی: به ولله به ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i ll go bail: قول می دهم تضمین می کنم

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pishrogues: ( اصطلاح ایرلندی ) خرافات، افسون ط ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put blessing on: دعای خیر فرستادن برای کسی طلب خیر ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dear knows: God knows Heave knows خدا می داند ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

infastatiously: fastidiously موشکافانه و با دقت زی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the range: در چشم رس در دید در تیررس

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پشت سر بقیه امدن: bring up the rear

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be the dad: اصطلاح ایرلندی به معنی �به خدا� �به ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we ll see: ببینیم چه جور می شود ببینیم چی می ش ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

interregum: این لغت نوشتار اشتباهی از interregn ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the top of the morning to you: the best part of the morning to you

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

streel of a girl: اصطلاح قدیمی و غیررسمی در لهجه های ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mince balls: گوشت قلقلی

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mince ball: گوشت قلقلی

٣ هفته پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vow: روزه to take a vow of silence = رو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

solid: solid ( در محاوره ) - عالی است ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ts and ps: thoughts and prayers راز و نیازها

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رابط گرافیکی کاربر: graphical user interface ( GUI )

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

من یکی که: as for me. . .

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این سه شنبه نه سه شنبه دیگر: Tuesday week

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shoot: Oh, shoot! ای وای!

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bath bucket: - لگن حمام - لگن استحمام - وان پ ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

military fatigues: - لباس رزم

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

somehow: - یک جورهایی - انگار حتی در برخی ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

recent history: تاریخ معاصر

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to have one's way: پیش رفتن حرف if they have their wa ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there: معنی "بیا" و "دیدی" هم می دهد ther ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

black letter: حروف چاپی قدیمی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be false to one's fingertips: یک روده راست تو شکم نداشتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هنر چیدمان: - installation art

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

human installation art: هنر چیدمان انسانی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

box hedge: پرچین جعبه ای

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

glitter dust: - اکلیل

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he found a fellow: لنگه خودش را پیدا کرد

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fold mark: - خط تاه ( روی لباس )

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ironing mark: - خط اتو ( روی لباس )

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اقناع شدن: assuage - satisfy -

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خانه سازمانی: council estate

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

effective: ( اگر به عنوان صفتی در مورد شخص به ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

they don't give a damn: به کتف شان هم نیست

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

race through: - زود رد شدن از چیزی ( توجه نکردن ب ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pre stressed steel: فولاد پیش تنیده

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stressed steel: فولاد تنیده

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فولاد تنیده: Stressed steel

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کوچه بازاری: plebeian

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سه ماه یک بار: once a quarter

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grand charging: - زورآزمایی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هوا پسه: the chips are down

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

getting one's way: کار خود را کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn the talk away: حرف را عوض کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spark: - جوهره ی وجودی - جنم - استعداد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the damage is already too great: کار از کار گذشته است

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتاق پیشواز: greeting room

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سالن پیشواز: greeting room

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

greeting room: - اتاق پیشواز - سالن پیشواز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نیمه بینا: half blind

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shouldering arms: - دوش فنگ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heart in one's boots: معادل ضرب المثل فارسی �قلبم تو دهنم ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bow tied: پاپیون زده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shady deal: illegal or dishonest deal معامله ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yield to fate: - تسلیم سرنوشت شدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fine featured: - ریز نقش

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

some pennies take time to drop: بعضی دوهزاری ها دیر می افتد. دوهزا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

memory slip: فراموش کاری

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take the hard campaign on trust: - بنا را بر اعتماد گذاشتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dead good: - محشر، معرکه، عالی، خیلی خوب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upper air observation: - رصد جو بالا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upper air analysis: - تجزیه و تحلیل جو بالا

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

upper air: - جو بالا

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جو بالا: upper air

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upper air climatology: - هواشناسی جو بالا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beaten earth: - خاک کوبیده - خاک غلتک خورده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wonder: I wonder . . . نمی دانم . . . در ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there's a good lad: آفرین پسر خوب

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عقربه ساعت: clock hand

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

count for anything: - به حساب آمدن - مهم بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trumpeting: - شیپورمانند - شیپوری

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mending a fence: - کدورت ها را برطرف کردن کدورت ها ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mending a fence or two: - کدورت ها را برطرف کردن - کدورت ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

punch one’s light out: - مشت زدن طوری که فرد از هوش برود ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

worry one's head: - فکر را درگیر کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as for you: as it is for you/like for you - تو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

and as for you: تو هم که . . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این هم از: Call it. . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on an impulse: - بی مقدمه ( بدون فکر و برنامه قب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walking tribute: مثال زنده ای از چیز پرافتخاری بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

horse sense: باشعوری

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tip out: - خالی کردن چیزی ( ظرف یا کیف و . . ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as the next man: مثل هر فرد دیگری

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as the next person: مثل هر آدم دیگری

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کارت زرد: yellow card

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کارت قرمز: red card

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chirrupy: خوش صحبت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کرچ شدن: go broody

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

maybe later: - باشد برای بعد - فعلاً نه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

semiliterate: - کم سواد - نیمه باسواد

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خشکم زد: i looked blank

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lively discussion: ّ - بحث داغ

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

not to mention the fact that: - بماند که . . . - نیاز نیست بگوی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

welly in: - از جان و دل مایه گذاشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the pits: - بدتر از همه بودن چیزی که بدتر از ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yowl: - زوزه کشیدن - عوعو کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

superabundantly: خیلی به فراوانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رف ایینی: Aedicula

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to have a second go: - دوباره امتحان کردن چیزی - تلاش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a second go: - تلاش دوباره ( برای انجام کاری )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

only that morning: - تازه آن روز صبح . . . - همان صب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drive wild: - از کنترل خارج کردن - از خود بی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oh shoot: - ای وای

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

احساساتی شدن: to become emotional

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what happens: چه اتفاقی می افتد؟ چی می شه؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am finished with you: - دیگر کاری با تو ندارم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm finished with you: - دیگر کاری باهات ندارم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیگر کاری به کارت ندارم: i am finished with you

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is no more than the truth: - حقیقتی بیش نیست - عین حقیقت است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no more than the truth: - حقیقتی بیش نیست - عین حقیقت است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

down the shops: - ( رفتن ) به مغازه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قلم فنی: rapid قلمی که برای رسم فنی استفاده ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راپید: - قلم فنی ( قلمی که برای رسم فنی اس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انگار که دنیا را به کسی داده باشند: feel like a million bucks feel lik ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not know you are born: - ندانستن این که از زیر بته درنیامد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i know i am born: - می دانم که از زیر بته درنیامده ام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to know you are born: - دانستن این که از زیر بته درنیامده ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flat roof: سقف مسطح

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

creditable: باورکردنی و عین اصل چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سیگار برگ: leaf cigarette

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leaf cigarette: - سیگار برگ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

angle of approach: - زاویه تقریب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shade tree: - درخت سایه دار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whoomp: - صدای خوردن به جایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کوتاه بیا: come off it

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rueful smile: - لبخند تلخ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

triple period: - کلاس سه زنگه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in less than no time: - خیلی سریع، خیلی زود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in less than: - تا آخرِ . . . - ظرفِ - در کمتر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stout heart: - دل و جرأت - بی باکی - رشادت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

know a trick or two: To be knowledgeable about how best ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who is the poorer for: - کی بیشتر ضرر می کند - کسی که از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that also goes for: - او هم همین طور

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that also goes for something: - آن هم همین طور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سیخونک زدن: poke

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just what i said: - همین که گفتم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

همین که گفتم: just what I said

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

main part: - نقش اصلی ( در نمایشنامه )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i won't be much longer: - ( اصطلاحا ) من هم دارم می آیم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give an earful: - گوشزد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on the trot: - در حال دویدن ( و با عجله ) کاری ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the old testament: - عهد عتیق ( قدیم )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the new testament: - عهد جدید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flee away: - پا به فرار گذاشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

envy of all: - چیزی که چشم همه را درآورده باشد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be envy of all: - چیزی که چشم همه را درآورده باشد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brace oneself against: If you brace yourself for something ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brace yourself against: If you brace yourself for something ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

arms folded: دست به سینه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cloth eared: اصطلاحا به معنی کر و نفهم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

goal kick: - ضربه دروازه - ضربه آزاد به سمت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tottenham hotspurs: - نام باشگاه فوتبال

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take it in your stride: If you take something in your strid ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take it in one's stride: If you take something in your strid ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

surely not: - مسلم است که نه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fall about laughing: - از خنده غش کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i couldn't help myself: - نتوانستم جلوی خودم را بگیرم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i wish i had the sense: - کاش عقلم می رسید

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

well balanced diet: رژیم غذایی متعادل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

peary: - گلابی شکل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fill one's face: - پرکردن لپ، تپل کردن لپ ( اصطلاحا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a fit: - بی نهایت ناراحت شدن - تلخ شدن او ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not in favor: - نامحبوب - چیزی که طرفدار ندارد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unmistaken: - دقیق، درست، بدون خطا، اشتباه نشده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رفع سوء تفاهم کردن: set the record straight

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

say what you will about it: - هر چه می خواهی بگو - هر چه هم بگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخواهی نخواهی: willy - nilly

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

more properly: - یا بهتر بگوییم ( در جمله )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تحصیلات عالیه: higher education

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on probation: - در دورة ازمایشی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pale complexioned: - رنگ پریده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

memory match: - تطبیق حافظه ( نوعی بازی )

١ سال پیش

مدال‌های نعیمه