دیکشنری
مترجم
نادیا ناصری
فهرست جمله های ترجمه شده
instead
١٨:٤٠ - ١٣٩٨/١٢/٠٥
• I don't care for the mountains, so let's go to the beach instead.
من علاقه ای به کوهستان ندارم پس بیا به جای آن بریم ساحل
64
|
4
reflect
١٨:٢٣ - ١٣٩٨/١٢/٠٥
• The surface of the lake reflected the bright sunlight.
سطح دریاچه نور خورشید را منعکس می کند
37
|
3