مصطفا - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

departure: پرواز You have to bear in mind that ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

circumstances: شرایط مالی

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heresy: عقیده ای خلاف نظر دیگری داشتن To ma ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

authenticity: واقعی بودن در مورد شخصیت کسی که خود ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

because: Owning to the fact that به جای ( be ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

referral: مراجعه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

referral: مراجعه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unbelievable: بی نظیر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

immediate: Immediate family خانواده درجه یک و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

how come: Why/how did that happend برای بیان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

im not fussed: برام فرقی نمیکنه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

might as well: بهتره که . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

status: موقعیت اجتماعی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

status: موقعیت اجتماعی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

mess: ریخت و پاش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

package holiday: A holiday where you purchase the tr ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hordes of visitors: Crowds of tourist

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lubber: دریا ندیده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

satisfy: Satisfy needs براوردن نیازها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fellow: همشهری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eat out: If you want to learn abaut your fri ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ER: من من کردن در هنگام صحبت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

toiletries: Cosmetic باهاش مترادفه وباهم بکار م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expelled: اخراج شدن Fired

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

insight: نگرش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

regardless: علی رغم , صرف نظر از, بی توجه I spe ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

regardless: علی رغم , صرف نظر از, بی توجه I spe ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

impact: تاثیر ، نفوذ The effect that a pers ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

status: The position that you have in relat ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

surround: پیرامون

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in depth: پوشش دادن کامل یک موضوع

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

Alias: Pen name نام مستعار معمولا در مورد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

essayist: روزنامه نگار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

devoted: Self sacrifice

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compose: داستان سرایی نگارش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sail: دریانوردی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reputable: سرشناس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

remarkable: غیر معمول و غافلگیر کننده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

remarkable: غیر معمول و غافلگیر کننده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pass down: Important skills were passed down f ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tread up: پیشرفت کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

individual: In the past, parents could not pay ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

suffer: اذیت شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

suffer: اذیت شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

antarctica: Arctic/far far north اینم معنی قطب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

regard: در نظر گرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

regard: در نظر گرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misconception: Wrong Imprssion

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tube: Tube Station ایستگاه مترو

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

only if once: تنها وقتی که

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

acronym: مخفف و کوتاه شده Like this word S ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

authority: My office authority selected me to ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

animate: To indicat for importance of an iss ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

animate: To indicat for importance of an iss ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

animal husbandry: Growing domestic animals دامپروری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bangs: She has nice bangs موی چتری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

surfing: Surfing the net وب گردی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

staple: کالای اساسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

staple: کالای اساسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kiss off: بزن به چاک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pious: منزه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bush: Bit around the bush طفره رفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bush: Bit around the bush طفره رفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

like it or lump it: چه بخوای چه نخوای

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

man owl: شب زنده دار کسی که تا دیروقت بیدار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sounds: خوب بنظر میرسه That sounds ok شبیه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sounds: خوب بنظر میرسه That sounds ok شبیه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چتول: یه بطر نیم لیتر یه چتول ۱/۴ بطر ۱۲۵ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

چتول: یه بطر نیم لیتر یه چتول ۱/۴ بطر ۱۲۵ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take part: نقش داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hold your horses: تند نرو - دست نگه دار

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dressed up to the nine: to be wearing fashionable or formal ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

no fear: Absolutely not When you do not want ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bullish: در حال ترقی و رشد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bullish: در حال ترقی و رشد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

that's why: "به این دلیل" بیشتر تو اسپیکینگ است ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tutorial: کلاس خصوصی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

raise: دو فعل Raise و Rise به معنی افزایش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jaw dropping: شگفت انگیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prove it: ثابت کن I can hold my breath for tw ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go ahead: بفرما برو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

break up: به هم زدن یه رابطه عاطفی_ جلوگیری ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nutritious: ارزش غذایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

authenticity: واقعی بودن در مورد شخصیت کسی که خود ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hang out: I want to hang out with you that's ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

legless: مست و پاتیل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

legless: مست و پاتیل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

latch on: لم کار رو دست گرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lay down: چیزی رو با احتیاط زمین گذاشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kinda: تو صحبت محاوره از kinda که مخفف kin ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

kinda: تو صحبت محاوره از kinda که مخفف kin ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

landed: افتادن/ زمین خوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gatherer: Hunter/gatherer

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

constitute: به حساب امدن / بخشی از چیزی بودن If ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

palaeolithic: دوران پارینه سنگی یا پالئولیتیک ( P ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

palaeolithic: دوران پارینه سنگی یا پالئولیتیک ( P ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

congestion: شلوغی/انباشتگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

congestion: شلوغی/انباشتگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

telecommute: [Work from home] Employers can also ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cater: همه دوستان درست گفتن اما تو این مثا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heresy: عقیده ای خلاف نظر دیگری داشتن To ma ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کالای اساسی: Staple

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

arising from: ناشی از

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

arising from: ناشی از

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

بایتی: بایتی یا دستکاله در گویش خراسانی یع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

quote: براورد قیمت دادن / مظنه دادن Will y ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stunning: معرکه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cost effective: Economical

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cost effective: Economical

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

what is more: کانکتورهای مناسبی هستند برای برای ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beyond: بیشتر از I think for the kind of di ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lofty perch: بالای نمودار We can enjoy our loft ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

accomplishment: دستاورد "Every accomplishment star ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vastness: عظمت When you are on small boat you ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vastness: عظمت When you are on small boat you ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

primarily: اول از همه Category of mostly

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

epsom: particular kind of salt

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bit around the bush: طفره رفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

demonstrate: بازار یابی کردن برای فروش یک محصول ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bushwalk: طبیعت گردی پیاده روی در طبیعت Bushw ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

know better: I know better now but in the past I ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with: نسبت به

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coachload: یه اتوبوس توریست ژاپنی Coachload of ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coachload: یه اتوبوس توریست ژاپنی Coachload of ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on my own: I like doing my work on my own من د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

point: At some point در مواقعی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mesmerize: مبهوت شدن مسحور شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mesmerize: مبهوت شدن مسحور شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مسحور شدن: Fascinate

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

show up: سر قرار حاضر شدن ( بیشتر برای قرار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pickup: دنبال کسی رفتن Can Dad pick me up ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concern: نگران شدن I felt concern

١٠ ماه پیش

مدال‌های مصطفا