مصطفا - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

departure: پرواز You have to bear in mind that ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

circumstances: شرایط مالی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heresy: عقیده ای خلاف نظر دیگری داشتن To ma ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

authenticity: واقعی بودن در مورد شخصیت کسی که خود ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

because: Owning to the fact that به جای ( be ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

referral: مراجعه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

referral: مراجعه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unbelievable: بی نظیر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

immediate: Immediate family خانواده درجه یک و ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

how come: Why/how did that happend برای بیان ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

im not fussed: برام فرقی نمیکنه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

might as well: بهتره که . . .

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

status: موقعیت اجتماعی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

status: موقعیت اجتماعی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

mess: ریخت و پاش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

package holiday: A holiday where you purchase the tr ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hordes of visitors: Crowds of tourist

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lubber: دریا ندیده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

satisfy: Satisfy needs براوردن نیازها

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fellow: همشهری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eat out: If you want to learn abaut your fri ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ER: من من کردن در هنگام صحبت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

toiletries: Cosmetic باهاش مترادفه وباهم بکار م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expelled: اخراج شدن Fired

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

insight: نگرش

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

regardless: علی رغم , صرف نظر از, بی توجه I spe ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

regardless: علی رغم , صرف نظر از, بی توجه I spe ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

impact: تاثیر ، نفوذ The effect that a pers ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

status: The position that you have in relat ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

surround: پیرامون

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in depth: پوشش دادن کامل یک موضوع

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

Alias: Pen name نام مستعار معمولا در مورد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

essayist: روزنامه نگار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

devoted: Self sacrifice

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compose: داستان سرایی نگارش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sail: دریانوردی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reputable: سرشناس

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

remarkable: غیر معمول و غافلگیر کننده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

remarkable: غیر معمول و غافلگیر کننده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pass down: Important skills were passed down f ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tread up: پیشرفت کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

individual: In the past, parents could not pay ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

suffer: اذیت شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

suffer: اذیت شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

antarctica: Arctic/far far north اینم معنی قطب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

regard: در نظر گرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

regard: در نظر گرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misconception: Wrong Imprssion

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tube: Tube Station ایستگاه مترو

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

only if once: تنها وقتی که

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

acronym: مخفف و کوتاه شده Like this word S ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

authority: My office authority selected me to ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

animate: To indicat for importance of an iss ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

animate: To indicat for importance of an iss ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

animal husbandry: Growing domestic animals دامپروری ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bangs: She has nice bangs موی چتری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

surfing: Surfing the net وب گردی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

staple: کالای اساسی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

staple: کالای اساسی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kiss off: بزن به چاک

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pious: منزه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bush: Bit around the bush طفره رفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bush: Bit around the bush طفره رفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

like it or lump it: چه بخوای چه نخوای

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

man owl: شب زنده دار کسی که تا دیروقت بیدار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sounds: خوب بنظر میرسه That sounds ok شبیه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sounds: خوب بنظر میرسه That sounds ok شبیه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چتول: یه بطر نیم لیتر یه چتول ۱/۴ بطر ۱۲۵ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

چتول: یه بطر نیم لیتر یه چتول ۱/۴ بطر ۱۲۵ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take part: نقش داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hold your horses: تند نرو - دست نگه دار

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dressed up to the nine: to be wearing fashionable or formal ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

no fear: Absolutely not When you do not want ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bullish: در حال ترقی و رشد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bullish: در حال ترقی و رشد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

that's why: "به این دلیل" بیشتر تو اسپیکینگ است ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tutorial: کلاس خصوصی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

raise: دو فعل Raise و Rise به معنی افزایش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jaw dropping: شگفت انگیز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prove it: ثابت کن I can hold my breath for tw ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go ahead: بفرما برو

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

break up: به هم زدن یه رابطه عاطفی_ جلوگیری ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nutritious: ارزش غذایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

authenticity: واقعی بودن در مورد شخصیت کسی که خود ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hang out: I want to hang out with you that's ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

legless: مست و پاتیل

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

legless: مست و پاتیل

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

latch on: لم کار رو دست گرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lay down: چیزی رو با احتیاط زمین گذاشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kinda: تو صحبت محاوره از kinda که مخفف kin ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

kinda: تو صحبت محاوره از kinda که مخفف kin ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

landed: افتادن/ زمین خوردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gatherer: Hunter/gatherer

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

constitute: به حساب امدن / بخشی از چیزی بودن If ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

palaeolithic: دوران پارینه سنگی یا پالئولیتیک ( P ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

palaeolithic: دوران پارینه سنگی یا پالئولیتیک ( P ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

congestion: شلوغی/انباشتگی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

congestion: شلوغی/انباشتگی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

telecommute: [Work from home] Employers can also ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cater: همه دوستان درست گفتن اما تو این مثا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heresy: عقیده ای خلاف نظر دیگری داشتن To ma ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کالای اساسی: Staple

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

arising from: ناشی از

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

arising from: ناشی از

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

بایتی: بایتی یا دستکاله در گویش خراسانی یع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

quote: براورد قیمت دادن / مظنه دادن Will y ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stunning: معرکه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cost effective: Economical

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cost effective: Economical

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

what is more: کانکتورهای مناسبی هستند برای برای ر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beyond: بیشتر از I think for the kind of di ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lofty perch: بالای نمودار We can enjoy our loft ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

accomplishment: دستاورد "Every accomplishment star ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vastness: عظمت When you are on small boat you ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vastness: عظمت When you are on small boat you ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

primarily: اول از همه Category of mostly

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

epsom: particular kind of salt

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bit around the bush: طفره رفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

demonstrate: بازار یابی کردن برای فروش یک محصول ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bushwalk: طبیعت گردی پیاده روی در طبیعت Bushw ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

know better: I know better now but in the past I ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with: نسبت به

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coachload: یه اتوبوس توریست ژاپنی Coachload of ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coachload: یه اتوبوس توریست ژاپنی Coachload of ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on my own: I like doing my work on my own من د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

point: At some point در مواقعی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mesmerize: مبهوت شدن مسحور شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mesmerize: مبهوت شدن مسحور شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مسحور شدن: Fascinate

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

show up: سر قرار حاضر شدن ( بیشتر برای قرار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pickup: دنبال کسی رفتن Can Dad pick me up ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concern: نگران شدن I felt concern

١١ ماه پیش

مدال‌های مصطفا