مجتبی خانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

laissez faire: بی طرف بی طرفانه . . . واکنشی نشان ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abandon: With reckless/wild abandon: بصورت ا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sugar crash: 1. افت شدید قند خون، بی حالی، افت ا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hence: به تبع آن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reskill: مهارت آموزی

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

novelty: بداعت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

associated: همراه است در ارتباط است Innovation ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

implementation: بکار گیری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

significant: چشمگیر زیاد فراوان برجسته قابل توجه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

involve: دخیل بودن مداخله کردن نقش داشتن دخی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

involve: شامل بودن شامل . . . است/هستند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

involve: از جمله. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

placement: product placement: چینش محصول

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manufacturing: ساخت و تولید ( با هم )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hence: به تبع آن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

regard: راستا in this regard: در این راستا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

occupancy: تصرف تملک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mediate: واسطه انجام باعث موجب منجر به منتج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reskill: مهارت آموزی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nurture: to support and encourage, as during ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

nurture: to support and encourage, as during ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

promising: با استعداد مستعد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deliver: عرضه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

synergetic: مشترک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

connected: به هم پیوسته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

connected: به هم پیوسته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reconfigure: نظم بخشی مجدد تنظیم پیکربندی دوباره ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reconfigure: نظم بخشی مجدد تنظیم پیکربندی دوباره ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dynamic: پربازده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

congruence: همبستگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

congruence: هماهنگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

changing: متغیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

method: روال کار، روش انجام کار ( اگه به صو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in total: در کل کلا سر جمع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in total: در کل کلا سر جمع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

excluded: مستثنی نادیده کنار گذاشته شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

anchor: رتبه بندی درجه بندی تفاضل مثال: Res ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch 22: شرایط بغرنج نام رمانی از Joseph Hel ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

symposia: سمپوزیوم هم نشست همسگالی بزم پس از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

symposia: سمپوزیوم هم نشست همسگالی بزم پس از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

classy: شخصیت : having or reflecting high s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

classy: شخصیت : having or reflecting high s ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

branded: معروف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

branded: معروف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

geostrategic: ژئواستراتژیک، منطقه جغرافیایی راهبر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

geostrategic: ژئواستراتژیک، منطقه جغرافیایی راهبر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

geopolitic: ژئوپلیتیک، سیاست جغرافیایی، جغراسیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

feat: ( در ترانه ) با همخوانیِ. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

feat: ( در ترانه ) با همخوانیِ. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

complicated: ناجور بد سخت قاراشمیش I know it's a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

report: اعلام کردن اعلام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

queef: باد مهبل نفخ واژن آکادمیک/پزشکی: Va ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

queef: باد مهبل نفخ واژن آکادمیک/پزشکی: Va ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vart: باد مهبل نفخ واژن آکادمیک/پزشکی: Va ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fanny fart: باد مهبل نفخ واژن آکادمیک/پزشکی: Va ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fanny fart: باد مهبل نفخ واژن آکادمیک/پزشکی: Va ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

AF: عبارت As Fuck که مخفف اون میشه AF ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

AF: عبارت As Fuck که مخفف اون میشه AF ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as fuck: عبارت As Fuck که مخفف اون میشه AF ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

guide word: واژه راهنما واژه های راهنما در ابتد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inexorable: مهارنشدنی افسارگسیخته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unannounced: غافلگیرانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unannounced: غافلگیرانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

density: درجه سختی ( تراکم مواد ) سطح سختی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nonprofit: بی چشمداشت بی توقع بی طمع ناسودبر ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

academic: کتابی دانشگاهی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swype: پیمایش، ناوبری، لغزش معمولا به معنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swype: پیمایش، ناوبری، لغزش معمولا به معنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ripped: عضلانی بالغ خوب رشد یافته تنومند خو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

saturated: اشباع رنگ شده، پر رنگ شده ( در صفحه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stumble: همچنین: Stumbling out of bars تلو ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mingle: برقراری رابطه هم معنی میده You are ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

valley girl: یک دختر نوجوان اهل سَن فرناندو وَلی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

riverbed: کف رودخانه ته رودخانه عمق رودخانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sugar crash: 1. افت شدید قند خون، بی حالی، افت ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sugar rush: ازدیاد یا تشدید قند خون بعد از خورد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weenie: ترسو، چُلمن، بی عرضه، پَخمه، کودن، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bleach: استفاده از سفیدکننده یا وایتکس مثلا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it sucks: It/that sucks رو مخه ( عامیانه ) خ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dope or nope: Dope or nope? یه اصطلاح عامیانه و خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mass hysteria: برانگیختگی همگانی برانگیختگی جمعی ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hysteria: هیستری یا برانگیختگی یعنی احساس یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

satisfying: خوشایند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

typical: چگونگی خصوصیت خصلت خصوصیت ثابت خصوص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cast: تاباندن نور

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dusty ass: کر کثیف، خاک و خلی، شپشو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dusty butt: قد کوتاه ( با حالت تحقیر و تمسخر ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

premium gas: بنزین سوپر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mileage: همون کیلومتر ماشینه که مسافت طی شده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peckish: slightly hungry کمی گرسنه، تا حدودی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thug life: زندگی زُمخت رسیدن به موفقیت با کمتر ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

obviously: تو که دیدی چقد ناراحته، چرا الکی مز ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sting: یه زنبور اونو نیش زد

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sting: بی اعتنایی اونا ( دیگران ) اونو آزا ...

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های مجتبی خانی