مهسا - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grab a seat: sit down بنشین

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cost: ضرر زیان آسیب

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fill someone in: to tell someone the details about s ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get a hold of someone: to communicate with someone

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take a breather: take a short break from one's activ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

begone: گمشو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get out: برخواستن

١٠ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roam about the country: سیر کردن گردش کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

roam about the country: سیر کردن گردش کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take off: leave ترک کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

up till: تا به

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

up till: تا به

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compartment: جعبه سیاه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strave: گرسنگی کشیدن از گرسنگی مردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strave: گرسنگی کشیدن از گرسنگی مردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hang on: محکم بگیر خودتو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

feel certain: مطمئن بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel certain: مطمئن بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dont make me wait: منو منتظر نذار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dont make me wait: منو منتظر نذار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strengthen: توان نگهداری داشتن توانایی نگهداری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stand for: پا برجا بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flooded: غرق شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dark: بدبختی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pull down: نابود کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sharply: تند تند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall: فروریختن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cost: ضرر زیان آسیب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with all i am: با تمام وجودم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with all i am: با تمام وجودم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

belong: belong up متعلق بودن به

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

presenting: تقدیم می کند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

goodness: my goodness خدای من

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brutal: not pleasant ناخوشایند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

settle: ساکت و بی حرکت ماندن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be honor: افتخار کردن مخفتخر بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be honor: افتخار کردن مخفتخر بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stand tall: صاف بایست قوز نکن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stand tall: صاف بایست قوز نکن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

how about: چطوره ؟! How about We say goodbye t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

little bit: یکم یذره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

little bit: یکم یذره

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get down on one knee: زانو زدن ( برای پیشنهاد ازدواج دادن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get down on one knee: زانو زدن ( برای پیشنهاد ازدواج دادن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all one can do: تنها کاری که می توان انجام داد. . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all one can do: تنها کاری که می توان انجام داد. . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

incompetence: بی عرضگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

senselessly: بی معنی احمقانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

senselessly: بی معنی احمقانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

begone: گمشو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clunk: a loud sound made when two solid ob ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clunk: a loud sound made when two solid ob ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unfriendly: ناشناس، غیر آشنا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break in: به زور وارد یک مکان شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unchaperoned: بدون محافظ و اسکورت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come upon: بطور ناگهانی چیزی را احساس کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tend to: پرستاری کردن از

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the habit of: عادت داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the habit of: عادت داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay down: تنظیم کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

usnea lichen: گلسنگهای ریشی قارچ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

usnea lichen: گلسنگهای ریشی قارچ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold: ! stop delay

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a voice in sth: To have or attain an active and par ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a voice in sth: To have or attain an active and par ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

see to it: be careful or certain to do somethi ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carry oneself: To walk or move in a certain physic ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carry oneself: To walk or move in a certain physic ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a bitter pill to swallow: حقیقت تلخی که باید باهاش کنار اومد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catcall: Get catcall سوت زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

make out: to kiss and touch someone in a sexu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there: used when you think you have proved ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

date: if you and another person are datin ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

watch it: Do not act or talk that way اینجوری ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

see around: I will see you again somewhere.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see around: I will see you again somewhere.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fill someone in: to tell someone the details about s ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

account: on my account به حساب من، به پای من

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mess: be a mess someone are in a bad emo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cover up: to put clothes, blankets etc over y ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not a chance: not possible

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not a chance: not possible

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

good: your own good به صلاح خودت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut off: To separate from others; isolate

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mean to: To be of importance, significance, ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

run late: To be behind schedule; to be a bit ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

run late: To be behind schedule; to be a bit ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

figured out: understand

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chick: خانم جوان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tight: cool; super

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bench warmer: a player in a sports team who does ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bench warmer: a player in a sports team who does ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

monster: بی احساس بی عاطفه بی رحم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

uncool: ضدحال

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

looking good: To be visually appealing or attract ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

looking good: To be visually appealing or attract ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call: ترتیب دادن ( جلسه ) تدارک دیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

knocked: ضربه دیده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jesus: در حالت تعجب خدای من!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

jesus: در حالت تعجب خدای من!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bake sale: جشنواره آشپزی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

winter is coming: An ominous warning about future da ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

winter is coming: An ominous warning about future da ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the picture: . If someone is in the picture, the ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the picture: . If someone is in the picture, the ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

raging: unpredictable غیر قابل پیش بینی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

banned: محروم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow off: slang To ignore or intentionally av ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

indoor outdoor: Designed or suitable for either ind ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indoor outdoor: Designed or suitable for either ind ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sit up: خطاب به کسی که دراز کشیده میگیم sit ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

body slam: A wrestling move in which one wrest ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

body slam: A wrestling move in which one wrest ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tits up: mildly vulgar Broken or malfunction ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tits up: mildly vulgar Broken or malfunction ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

back to square one: back to the beginning

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the shit out of it: vulgar slang To a huge or great deg ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the shit out of it: vulgar slang To a huge or great deg ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sick of: be tired of

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drag out: بیرون کشیدن dragged out of the hous ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring in: . To include someone in some activi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gloat: نگاه تحقیر آمیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gloat: نگاه تحقیر آمیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sometime: at a time in the future or in the p ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

supposed: طراحی شده در نظرگرفته شده برای

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

color me mine: Color Me Mine is a paint - your - o ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

color me mine: Color Me Mine is a paint - your - o ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

horrific: awful افتضاح

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be going on: to be near or close to

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be going on: to be near or close to

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

goon: Is going on در حال پیشروی است

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dodge a bullet: To narrowly avoid something or some ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dodge a bullet: To narrowly avoid something or some ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

freaking hot: A very attractive women

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

freaking hot: A very attractive women

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

damn: to force someone to stay in hell an ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a lap: to walk around an area

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a lap: to walk around an area

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what on earth: how, what, why, etc. on ˈearth how ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

backup: move backwards from a certain posit ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clip: اصابت کردن برخورد کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

comedone: جوش ( سرسفید یاسیاه )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

complained: شاکی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go smoother: نرم برخورد کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go smoother: نرم برخورد کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in good hands: being taken care of by a responsibl ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grab a seat: sit down بنشین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grab a seat: sit down بنشین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be off: To be somewhat strange, crazy, or a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appreciate: to be fully conscious of; be aware ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a breather: take a short break from one's activ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a breather: take a short break from one's activ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dump: take a dump to pass solid waste fro ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spout: to talk a lot about something in a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

help your self: Please take what you want without a ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

weight class: Weight classes are divisions of com ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hell of a: a very bad/good person or thing Qui ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hell of a: a very bad/good person or thing Qui ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a hold of someone: to communicate with someone

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a hold of someone: to communicate with someone

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get out of here: To leave or depart from a specific ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

easy does it: used for telling somebody to be car ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep it down: to keep quiet

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coming through: when one is trying to pass through ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

couple of: two; two or three; a few; some; not ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hollywood moment: . A highly dramatic act or moment, ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دودوزه باز: اهل فریب و مکر و حیله

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کلکسیونر: مجموعه دار

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فاند: سرمایه گذاری کمک هزینه تحصیلی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فاند: سرمایه گذاری کمک هزینه تحصیلی

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های مهسا