پیشنهاد‌های مازیار مومنیان (٢٦)

بازدید
٤١
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مشاجره بین دو نفر یا گروه که در آن هر دو طرف با عصبانیت یکدیگر را مورد انتقاد قرار می دهند. بحث و مشاجره لفظی شدید توام با عصبانیت. Both players a ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

همبالین معشوقه نشانده A kept mistress is a woman who is in a relatively long - term sexual and romantic relationship with a man who is married to a d ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

اسم کوزه سفالی ( جهت نگهداری خاکستر شخص مرده ) مثال: . We went to the exhibition to see the ancient urns made of black clay برای دیدن کوزه های باستا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چشمه آب ( طبیعی یا مصنوعی ) - سر چشمه - فواره . We've analyzed this water feature, and the water from it is drinkable ما این چشمه آب را تجزیه و تحلی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( انگلیسی آمریکایی ) movie theater و movies جایی که فیلم نمایش میدهند ( سینما ) . The movie theater in our town is right next to the post office سی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

وسیله ها و یا بازی های شهر بازی یا هر محوطه دیگری که این وسیله ها آنجا نصب شده اند. . There are several fairground attractions at the town festival ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

( بازی قورباغه تو سوراخ ) یک بازی که در میخانه ها رواج دارد که شامل پرتاب سکه های برنجی روی میز سربی با سوراخی در وسط است. این بازی نسخه پیشرفته تری ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

خانوم باز - بی بند و بار ( اصطلاح ) . That player slept with five of my friends آن خانوم باز با پنج نفر از دوستانم خوابید.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

کیر - اندام تناسلی مرد ( اصطلاح انگلیسی آمریکایی ) . He took out his pee - pee and started to piss کیرش رو درآورد و شروع کرد به شاشیدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گران - پول زیاد ( انگلیسی بریتانیا - اصطلاح ) . I'd love to go to the concert but tickets cost a bomb من دوست دارم به کنسرت بروم، اما بلیط ها گران ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خلط ( انگلیس آمریکایی - اصطلاح محاوره ای ) . He was so sick that he was coughing up loogies او بقدری مریض بود که با سرفه اش خلط بالا آورد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

استمنا - جلق زدن - خود ارضایی کردن . We didn't have any condoms, so I just gave him a hand job ما کاندوم نداشتیم، پس من فقط براش جلق زدم ( یعنی با دس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

کوهستان ?What supplies should I buy to camp in the mountains برای کمپ زدن در کوهستان چه لوازمی باید بخرم؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مبهم، نامفهوم، گنگ . I think your brother's judgment is clouded فکر می کنم قضاوت برادرت مبهم است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

عادت کردن به چیزی . The hardest thing about moving to Chiang Mai was getting used to the weather سخت ترین چیز در مورد مهاجرت به چیانگ مای عادت کردن ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

( حرف ندا - برای بیان ناراحتی یا تعجب ) - اه، وای، ای بابا ( در انگلیسی محاوره ای انگلستان ) . Sugar! I caught my finger in the door وای ( ای بابا! ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

لامصب، لعنتی ( کاربرد بیشتر در انگلیسی محاوره ای انگلستان نه آمریکا ) !This blooming rain این بارون لعنتی!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

قطع شدن ( شبکه اینترنت یا غیره ) . The university network went down due to maintenance شبکه دانشگاه به دلیل تعمیرات قطع شد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

( ورزش - بوکس ) مشت زدن به حریف . Blocking is as important as punching سد کردن ( دفاع کردن ) با اندازه مشت زدن مهمه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مجبور کردن یا شدن - تحت فشار قرار دادن یا گرفتن . The situation is forcing us to take some drastic measures شرایط ما را مجبور به اتخاذ برخی اقدامات م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مجبور به کاری شدن یا کردن . His wife pushed him into changing his job همسرش او را مجبور به تغییر شغل کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابری شدن هوا . The sky is becoming overcast. I hope it doesn't rain آسمان در حال ابری شدنه. امیدوارم بارون نباره.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به خود یا بهمراه خود داشتن ?I don't have any money on me. Can you lend me some پولی ندارم ( منظور الان و مثلا تو جیبش ) . میتونی بهم مقداری قرض بدی؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جابجا شدن٬ اونورتر رفتن . Tell Esteban to shift up so that Ines can sit down به استبان بگو تا جابجا شود ( بره اونورتر ) تا اینس بنشیند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

جا بجا شدن٬ موقعیت مکانی را تغییر دادن٬ اونورتر رفتن . Shift over that way a bit, please. I barely have any room ( لطفا کمی برید اونورتر٬ من فضا ( ج ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

پخش شدن٬ پخش کردن٬ . The gossip went around the village شایعات در روستا پخش شد.