مارال رحمتی

فهرست جمله های ترجمه شده
intent١٠:٢٥ - ١٣٩٨/٠٨/٣٠
• He was intent on the job he was doing.
قصد کرده بود همین شغل رو داشته باشه0 | 1
intent١٠:٢٤ - ١٣٩٨/٠٨/٣٠
• He was intent on the job he was doing.
به شغلی که انتخاب کرده بود، مطمئن بود0 | 0
hurl٠١:٢٠ - ١٣٩٨/٠٨/٢٧
• In anger, he hurled the vase across the room.
با عصبانیت، گلدان را به سمت اتاق پرتاب کرد.5 | 1