hurl

/ˈhɜːrl//hɜːl/

معنی: پرتاب، لگد، پرتاب کردن، پرت کردن، انداختن
معانی دیگر: (با زور و شدت) پرتاب کردن، افکندن، فروانداختن، برانداختن، به زیرافکندن، (با شدت و حرارت) گفتن، پرخاش کردن، آماج قرار دادن، (با زور و شدت) حرکت کردن یا دادن، (بیس بال) توپ را انداختن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hurls, hurling, hurled
(1) تعریف: to throw forcefully.
مترادف: cast, fling, heave, pitch, sling, throw
مشابه: bowl, catapult, chuck, deliver, hurtle, issue, launch, shy, toss

- The pitcher hurled the ball toward home plate.
[ترجمه صونا عزیزپور] گوی زن، توپ را به سمت خان اصلی ( جایگاه توپ زن در میدان بیس بال ) پرتاب کرد.
|
[ترجمه گوگل] پرتاب کننده توپ را به سمت صفحه اصلی پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان] این پارچ توپ را به سمت صفحه خانگی پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In anger, he hurled the vase across the room.
[ترجمه مارال رحمتی] با عصبانیت، گلدان را به سمت اتاق پرتاب کرد.
|
[ترجمه Betty] با عصبانیت گلدان را به سمت دیگر اتاق پرتاب کرد
|
[ترجمه شان] با خشم، گلدان را از اینسو به آنسوی اتاق، پرتاب کرد.
|
[ترجمه گوگل] با عصبانیت، گلدان را در اتاق پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان] با عصبانیت گلدان را روی میز پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to utter with vehemence.
مترادف: fulminate, sling
مشابه: fling, shoot

- Several onlookers hurled insults at the protesters.
[ترجمه شان] شمار زیادی از مراقبان، به معترضان اهانت کردند.
|
[ترجمه شان] شمار بسیاری از مراقبان به متعرضان، یورش بردند.
|
[ترجمه گوگل] چند نفر از تماشاچیان به معترضان توهین کردند
[ترجمه ترگمان] چندین تماشاچی به معترضان توهین کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to throw something forcefully.
مترادف: throw
مشابه: cast, pitch

(2) تعریف: in baseball, to pitch.
مترادف: pitch
اسم ( noun )
مشتقات: hurler (n.)
• : تعریف: a forceful throw.
مترادف: pitch, throw
مشابه: cast, chuck, fling, heave, shy

جمله های نمونه

1. hurl insults at
توهین کردن به،آماج تحقیر و توهین قرار دادن

2. In the past, armies used catapults to hurl heavy stones at enemy fortifications.
[ترجمه امین] در گذشته ، ارتش ها از منجنیق ها استفاده می کردند تا سنگ های سنگین را به سمت استحکامات دشمن پرتاب کنند.
|
[ترجمه گوگل]در گذشته، ارتش ها از منجنیق برای پرتاب سنگ های سنگین به سمت استحکامات دشمن استفاده می کردند
[ترجمه ترگمان]در گذشته، ارتش های catapults برای پرتاب سنگ های سنگین به استحکامات دشمن استفاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The young track and field athlete could already hurl the discus 60 yards.
[ترجمه گوگل]این ورزشکار جوان دوومیدانی می توانست دیسک 60 یارد را پرتاب کند
[ترجمه ترگمان]ورزش کار جوان و ورزش کار می تواند دیسک را ۶۰ یارد پرتاب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'll hurl you out of the company if you dare say the secret!
[ترجمه گوگل]اگر جرات گفتن راز را داشته باشی، تو را از شرکت بیرون می کنم!
[ترجمه ترگمان]اگر جرات می کنی این راز را به زبان بیاوری، تو را از شرکت بیرون می اندازم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To start a rumour for me might not hurl away on my election.
[ترجمه ن مودب] شروع یک شایعه علیه من ، مرا از انتخابم باز نمی دارد.
|
[ترجمه گوگل]شروع یک شایعه برای من ممکن است در انتخاب من از بین نرود
[ترجمه ترگمان]برای شروع یک شایعه برای من ممکن است که در انتخابات شکست نخورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The club leader was dismissed for trying to hurl his weight about, which the young people refused to accept.
[ترجمه گوگل]رهبر باشگاه به دلیل تلاش برای پرتاب وزنه خود برکنار شد که جوانان از پذیرش آن خودداری کردند
[ترجمه ترگمان]رهبر این باشگاه به خاطر تلاش برای پرت کردن وزن خود، که جوانان حاضر به قبول آن نبودند، مرخص شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She wanted to hurl herself into his arms.
[ترجمه شان] او ( زن ) دلش می خواست خودرا به میان بازوان او ( مرد ) ، بیاندازد.
|
[ترجمه گوگل]می خواست خود را در آغوش او بیندازد
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست خود را در آغوش او فرو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It took only one heave to hurl him into the river.
[ترجمه گوگل]برای پرتاب کردن او به رودخانه فقط یک قله لازم بود
[ترجمه ترگمان]فقط یک تکان خورد و او را به طرف رودخانه پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The best cure for unhappiness is to hurl yourself into your work.
[ترجمه گوگل]بهترین درمان برای ناراحتی این است که خود را به کارتان بیاندازید
[ترجمه ترگمان]بهترین درمان بدبختی اینه که خودت رو به کار خودت بندازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You won't hurl yourself away on such a scum, will you?
[ترجمه گوگل]تو خودت را روی چنین آشغالی پرتاب نمی کنی، نه؟
[ترجمه ترگمان]تو خودت را از این کثافت دور نمی کنی، مگر نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The club leader was dismissed for trying to hurl his weight around, which the young people refused to accept.
[ترجمه گوگل]رهبر باشگاه به دلیل تلاش برای پرتاب وزنه خود برکنار شد که جوانان از پذیرش آن خودداری کردند
[ترجمه ترگمان]رهبر این باشگاه به خاطر تلاش برای پرت کردن وزن خود که جوانان از قبول آن خودداری کردند، مرخص شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Scott recruited an Olympic athlete to hurl the hammer and London skinheads as audience extras.
[ترجمه گوگل]اسکات یک ورزشکار المپیکی را برای پرتاب چکش و اسکین هدهای لندن به عنوان تماشاچی اضافی استخدام کرد
[ترجمه ترگمان]اسکات یک ورزش کار المپیک را استخدام کرد تا the و skinheads لندن را به عنوان تماشاچی، پرتاب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sufficiently large impacts can hurl crater ejecta to any point on the lunar surface.
[ترجمه گوگل]برخوردهای به اندازه کافی بزرگ می تواند پرتاب دهانه دهانه را به هر نقطه از سطح ماه پرتاب کند
[ترجمه ترگمان]این اثرات بزرگ می توانند دهانه آتشفشان را به هر نقطه ای در سطح ماه پرتاب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I hurl myself at the soldier.
[ترجمه گوگل]خودم را به طرف سرباز پرتاب می کنم
[ترجمه ترگمان]خودم را به سرباز می اندازم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرتاب (اسم)
put, toss, projection, shy, tilt, jet, pitch, shove, throw, fling, casting, hurl, jaculation, pounce

لگد (اسم)
kick, hurl, trample

پرتاب کردن (فعل)
pelt, slog, project, sling, lunge, thrust, pitch, shove, throw, hurl, shoot, skeet, jaculate

پرت کردن (فعل)
precipitate, toss, shy, launch, throw, fling, hurl, hurtle, flounce, jaculate

انداختن (فعل)
drop, relegate, souse, put, hitch, toss, launch, cast, sling, thrust, lay away, fell, throw, fling, hurl, hurtle, delete, omit, shovel, hew, jaculate

انگلیسی به انگلیسی

• throw, cast, toss
if you hurl something, you throw it with a lot of force.
if you hurl abuse or insults at someone, you shout abuse or insults at them.
see also hurling.

پیشنهاد کاربران

ناسزا گفتن
القاکردن، در دل انداختن
‘Indeed my Lord hurls the truth
Hurl=cast
to hurl=to vomit
http://www. idioms4you. com/complete - idioms/to - hurl. html
بالا آوردن
محکم پرت کردن
hurl back = به عقب راندن
عصبانی بودن ازدست کسی یا چیزی
پرتاب کردن چیزی از روی اصبانیت
حالم داره بهم میخوره
نیرومند قوی
پرت کردن چیزی مثل سنگ، کتاب یا . . .

بپرس