Mahdi - جزئیات مدال‌ها

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nor would i: I wouldn't either

٥ روز پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ روز پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unsure of oneself: نداشتن اعتماد به نفس ، نداشتن خود ب ...

٦ روز پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quickly enough: با سرعت رضایت بخش ( بدون اینکه خیلی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

only have to: تنها لازمه، فقط لازمه

١ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sop up: جذب کردن ( مایع توسط یک چیز جامد )

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wither out of existence: کم کم یا به تدریج از بین رفتن، نابو ...

١ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drag somebody over burning coals: با خشم و عصبانیت با کسی صحبت کردن، ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

big whoop of a deal: چیز غیر مهم و بی اهمیت، کار غیر مهم ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

big of a deal: چیز مهم، موضوع خاص

١ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

praise somebody to the skies: زیاد از کسی تعریف کردن، زیاد کسی را ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as utterly: به طور کاملا

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

followed as: همراه با

١ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ring one's chimes: برای یک نفر به شدت جالب و جذاب و هی ...

١ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

disordered eater: غذا خوردنده نامنظم، غذا خورنده اختل ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

normal eating: در تعادل غذا خوردن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنجشگرانه: ارزیابی، بررسی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

race around: با عجله رفتن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

استناد به: توجه به

١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

skip around: خواندن کتاب به صورت پرشی، تصادفی و ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sleep drive: محرک خواب، میل به خواب، نیاز به خوا ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

life hacker: کسی که عاشق تجزیه و تحلیل مشکلات و ...

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

longing to: به امید اینکه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

simplify down: ساده کردن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move toward: حرکت کردن به سمت

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

find yourself in: متوجه شدن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

calories out: کالری های مصرفی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you guessed it: درست حدس زدی

٣ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

created into: ایجاد

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شرط لازم و ملزوم بودن: جدایی ناپذیر بودن، به هم مربوط بودن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nut butter: کره آجیل یا کره مغزیجات که از آسیاب ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پادگیر: برای شنیدن پادکست، نیاز به برنامه ا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is kind of tasting: کمی مزه یا طعم داشتن. مثال :protein ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbophobia: ترس از خوردن کربوهیدرات

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

portion out: تقسیم کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرقوام: مداوم، باثبات

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

binge grazer: فرد پرخور ( منظور فردی که به طور مک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mindful of anything: آگاه به چیزی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it can help: میتونه کمک کننده باشه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go round and round: به طور مداوم تکرار شدن

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gain back: دوباره بدست آوردن، جبران کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

something isn't adding up: یه چیزی با عقل جور در نمیاد، یه چیز ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in just: فقط در، تنها در

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

based around: بر اساس، مربوط به

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the one that: همونی که

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

coach corner: نکات و توصیه های مربی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

months at a time: چندین ماه متوالی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

zen mind: ذهنی که دارای آرامش و تمرکز هست.

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مغالطه کردن: توجیه کردن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move on with: ادامه دادن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nor do: همچنین

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

zen one: فردی که داری آرامش و تمرکز هست.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

observe without judgment: آگاه بودن از افکار، احساسات و رفتار ...

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

churning in stomach: اضطراب داشتن، نگرانی داشتن، دلشوره ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sneaking up: یواشکی، به آرامی، به آهستگی، بی سر ...

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get hijacked: تصاحب شدن، کنترل شدن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

even further: بیشتر از قبل

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kick into high gear: سریع راه افتادن، سریع به کار افتادن ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

send somebody into something: کسی /چیزی را به چیزی درآوردن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

send into: کسی/چیزی را به چیزی درآوردن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be dealt with: به چیزی رسیدگی شدن، بررسی شدن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

send doing: چیزی/کسی را به چیزی درآوردن

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

more than anything: از همه مهم تر

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

airbrushed: دستکاری شده با فتوشاپ

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

retouched: دستکاری شده

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tread down: زیر پا گذاشتن، ارزش و اعتبار قائل ن ...

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

biobalancing: تعادل در زندگی، زندگی متعادل

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beyond help: شرایط بسیار بد ( به این صورت که امی ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شخصیت دادن: احترام گذاشتن

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

health care practitioner: پزشک خدمات درمانی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hspp: مخفف:health service provider in psy ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

abpp: مخفف: The American Board of Profess ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

but even more importantly: و از همه مهم تر

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brain processes: اتفاقات ذهنی، اتفاقات درون ذهن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انگیزه داشتن: تمایل داشتن، علاقه داشتن، میل داشتن ...

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clinical professor: استاد بالینی: فردی که در محیط دانشگ ...

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موشکافی کردن: مورد بررسی قرار دادن

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پاداوج: پسرفت

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرده گیری: سختگیری

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تصریح کردن: تاکید کردن

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٦٠٠ رای

-

همه

٧ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wolf creek: به فردی میگویند که رفتار دور از ذهن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

remember though that: تاکید کردن بر روی به یاد داشتن حقیق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

first port of call: اولین جا یا مکانی که فرد میره تا پر ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

racing mind: ذهن درگیر، ذهن مشغول

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

split system air conditioner: دستگاه تهویه مطبوع دو تیکه که شامل ...

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

neckroll: متکا لوله ای کوچک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mattress cover: محافظ تشک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کیفوری: سرخوشی، مستی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گاز بندی کردن: جلوگیری از نشتی گاز

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های Mahdi