جهان - جزئیات مدال‌ها

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١١ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

trivial: پیش پا افتاده

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hungry: عطش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

trivial: بیهوده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enslave: به بردگی کشاندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

enslave: به بردگی کشاندن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

travial: بیهوده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

travial: بیهوده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

driven: به ارمغان آوردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in my case: به نظر من

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in my case: به نظر من

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

deed: اقدام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

treasure: موهبت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

formulate: طرح کردن، مطرح کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stream: موج، فوج

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

peer: خیره شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

note: بیان کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outstanding: مثال زدنی، بی مانند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

igniting: آغازگر، سرآغاز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clench: تصنعی، ساختگی، زورکی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clench: تصنعی، ساختگی، زورکی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

well worn: رنگ و رو رفته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

well worn: رنگ و رو رفته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

skill: رمق، توان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wing: سمت، جناح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

delicate: نازک نارنجی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

encourage: پرورش دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ordinary: روزمره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discomfort: مرارت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unfoldment: شکوفا شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dismiss: عدم پذیرش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deeply: با شدت و حّدت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

structuring: برنامه ریزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

know: بدانید و آگاه باشید!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

denial: پس زدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fuel: خواست، خواهش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wiser: آگاه تر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fairly: به میزان زیادی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

good: توانا ( در مورد انسان )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beneath: پشت، در پشت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

event: گرد هم آیی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

field: زمینه کاری، عرصه فعالیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sneak: یواشکی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fidget: بازی کردن، ور رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fidget: بازی کردن، ور رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rut: شیار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rut: شیار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sensible: با وقار ( در مورد لباس و پوشاک )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

medium: حد متوسط ( در مورد مو و لباس )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

infect: مبتلا شدن ، دچار شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

infect: مبتلا شدن ، دچار شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wild: دلخراش، آزاردهنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inevitably: مجبور بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knobby: تُپل، گوشتالو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knobby: تُپل، گوشتالو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cascade: یک رشته، سلسله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inappropriately: ناجور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tear down: جمع و جور کردن، مرتب کردن، باز سازی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

audio visual: صوتی - تصویری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

audio visual: صوتی - تصویری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

offer: تحویل گرفتن ( مثلا در ملاقات دو نفر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

croak: مردن، دار فانی را وداع گفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

croak: مردن، دار فانی را وداع گفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

twirled: تاب دادن ، پیچاندن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

old timer: باسابقه، کهنه کار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

old timer: باسابقه، کهنه کار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cynical: غرور و نخوت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

process: فهم و درک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

technology: شگرد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

performer: آفریننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hack: ترفند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vibe: هیجان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

walk: سوق دادن ( به سمت کسی یا چیزی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

public voice: افکار عمومی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

public voice: افکار عمومی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compromise: تعامل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adjust: هماهنگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

milled: تراش خورده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

milled: تراش خورده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

print: نوشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sign: آگهی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

business: فعالیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spotlight: نور موضعی ( در سینما و تیاتر )

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های جهان