مدال‌های Iraj1986

١٥٣

٢,٩٠٦

٢٩

٠

٦

٢٣

امتیاز‌ها

مدال‌ها

جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the singles chart: لیستی از آهنگ های پاپ که بیشترین فر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hesitant: دو دل

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tin: قوطی کنسرو یا کمپوت فرقش با can این ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

centerpiece: تزئین وسط میز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweet tempered: خوش خلق

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as soon as possible: در اولین فرصت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go mad: دیوانه چیزی شدن ( به معنای علاقه زی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pleading: التماس کردن خواهش کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

water dispenser: آبسردکن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

show promise: نشان دادن قابلیت یا توانایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brought about: باعث - اتفاق افتادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eternal: ابدی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

engraved: حکاکی شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

informative: آموزنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fairway: قسمت چمن کاملا “کوتاه شده بین نقطه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mint: نعنا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

there's a limit to everything: هر چیزی حدی داره!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

being: شخصیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chirpy: سرخوش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

worth the money: به پولش می ارزه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worth the money: به پولش می ارزه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tin: قوطی کنسرو یا کمپوت فرقش با can این ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lorry driver: راننده کامیون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inbox: صندوق ورودی ( ایمیل یا پیامک )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the singles chart: لیستی از آهنگ های پاپ که بیشترین فر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crotch: خشتک ( شلوار )

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش