Intangible - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carve out: یه عبارت فعلی فوتبالی هم حساب میشه. ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

specify: با صراحت گفتن ، با صراحت مشخص کردن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

evident: مُسَلَم ( مشخص ) From the smell it ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yield: منتج شدن The investigation yielded ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assess: برآورد کردن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

waive: صرف نظر کردن از . . . نکته: کلمه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

denote: بیانگر چیزی بودن The color red den ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pillar: رکن، تکیه گاه ، ستون سریال اوزارک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold back: گرو کشی کردن چیزی ( ندادن چیزی به ک ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dear diary: وقتی دخترا میخوان یه موضوع خاصی رو ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

certainty: در تکمیل بالا بگم که: ۱. قطعیت ( ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

withstand: مقاوم باشه در برابر چیزی ( از یه چی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall away: ۱. جداشدن و افتادن ( چیزی از چیزی. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rephrase: بازنویسی کردن ( به طوری که معمولا ع ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plot: خط روایی یک فیلم، بازی، کتاب و . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rundown: Noun, usually S معنی : گزارش مفصل، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whereas: کاربرد آن منتقل کردن مفهوم تضاد در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pass through: رد شدن لحظه ای از چیزی : pass throu ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take in hand: عنان چیزی رو در اختیار گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whereas: کاربرد آن منتقل کردن مفهوم تضاد در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pillar: رکن، تکیه گاه ، ستون سریال اوزارک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

waive: صرف نظر کردن از . . . نکته: کلمه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fleabag: شپشدونی و کثیف ( واسه مکانها، مثل ه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rundown: Noun, usually S معنی : گزارش مفصل، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rundown: Noun, usually S معنی : گزارش مفصل، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pursue: بریم چند حالت از معنی های �Pursue ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

frugal: فرق بین frugal و thrifty : وقتی خر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

likelihood: احتمال وقوع ( اسم غیر قابل شمارشه ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

consumer: تفاوت Consumer با Customer: یه cust ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intensive reading: عمیق خوانی یک متن و فهمیدن تک تک کل ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dear diary: وقتی دخترا میخوان یه موضوع خاصی رو ...

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

head for: رهسپار شدن به جایی They was suppose ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قسر دررفتن: Get away with sth

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sales slip: رسید بریتانیایی ها میگن: receipt آ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mull over: دو دو تا چار تا کردن I need a few d ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concrete: Concrete evidence = مدرک مُستَدَل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

associate: مرتبط کردن که مجهولشم میشه مرتبط شد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cause: به وجود آوردن مثال ۱ ، حالت مجهولی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set in: پدیدار شدن ( معمولا چیزای ناخوشایند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entitle: ملقب بودن ( فیلم ، سریال، کتاب ، . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instruct: آموزش دادن، یاد دادن � توجه : وازه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deceive: به این عبارت توجه کنین : Deceive on ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lead to: فرق cause با lead : Cause دلیل اصلی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw up: با دو مورد زیر کالوکیشن قوی می سازه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pass up: با دو کلمه زیر ، کالوکیشن قوی میساز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speech bubble: یه شکل دایره ای که معمولا روی سر یک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speech bubble: یه شکل دایره ای که معمولا روی سر یک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

invite someone out: Phrasal verb کسی را دعوت کردن ( بر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

invite someone in: بفرما زدن کسی ( برای ورود به منزل ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

invite along: درخواست برای همراهی کردن در انجام ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

invite someone back: دعوت کردن کسی که تورو دعوت کرده به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

intralingual translation: ترجمه درون زبانی از انواع ترجمه که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intralingual translation: ترجمه درون زبانی از انواع ترجمه که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

interdisciplinary: بینا رشته ای، میان رشته ای، اندر رش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

translation studies: در یک تعریف کلی، مطالعاتِ ترجمه ( ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

signify: دال بر چیزی بودن You have to produ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a parallel fashion: بعنوان رفتاری مشابه ، . . . . A E ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

demonstrate: حاکی از آن است که = demonstrate tha ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cadaverous: مرده میّتی ( رنگپریده شبیه مرده ها ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cries of emotion: زجه های مربوط به یک حس ( درد، خشم و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apply for a position: درخواست رسمی دادن واسه تصاحب یه جای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dorsum: در آناتومی زبان انسان ( tongue ) : ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diphthong: دو صدایی کلا سه تا diphthong داریم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coronal: در آواشناسی ، بخش مربوط به Systemat ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anterior: در مبحث آواشناسی ، قسمت Systematic ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oral cavity: حفره دهان برای دیدن عکس مربوط به ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reimburse: active :هزینه ضرری که داده را پرداخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

auditory phonetics: در تکمیل ترجمه بالا ، بهش ( آواشناس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pulmonic egressive airstream mechanism: یکی از انواع مکانیزم های جریان هوا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

traditional linguitics: زبان شناسی سنتی ( مرسوم ) این حوز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

traditional phonetic system: " سیستم آواشناسی سنتی " در این سیست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

voiced: " حالت و وضعیت تارهای صوتی " در داخ ...

١ سال پیش

مدال‌های Intangible