دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
١,٤٣٠
رتبه در دیکشنری
٢,٣٠٩
لایک
١٤٣
دیسلایک
١٠
جدیدترین پیشنهادها
١ سال پیش
١
یعنی مثلا یه کالای رو الان سفارش بدم، چه زمانی تحویل من میشه؟ ( از نگاه مدیریت پروژه ) . این مورد در فرایند Plan Physical Resource Management مصداق د ...
٤ سال پیش
٨
get to grips with something درک کردن مشکلی و پرداختن به حل آن The government needs to get to grips with the unemployment problem.
٤ سال پیش
٠
Paint ( sth. ) out ( کاملا�یا�سرتاسر ) �رنگ�زدن، از�رنگ�پوشاندن، رنگپوش�کردن The name of the firm had been partially painted out.
٤ سال پیش
٣
نشان دادن، خاطر نشان کردن
٤ سال پیش
٤١
spark smoething off علت چیزی شدن، سبب شدن، منجر شدن به his comments sparked off a lot of hostility.
جدیدترین ترجمهها
ترجمهای موجود نیست.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.