Hossein

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
puzzled١٥:٣٢ - ١٣٩٨/٠٨/٢٣صفته به معنای هاج و واج ، متحیر : He looked puzzled so I repeated the questionگزارش
32 | 1
take off٢٢:٠٨ - ١٣٩٨/٠٨/٢١درآوردن ( کفش ، پیراهن و . . . ) I took off my shoes and went insideگزارش
34 | 1
dyslexic١٩:٠١ - ١٣٩٨/٠٨/٢١صفته و معنیش میشه: نارسا خوان ( کسی که اختلال داره در خوندن ) .گزارش
12 | 1
make friends١٩:٥٤ - ١٣٩٨/٠٨/٢٠دوست شدن: He has made friends with the kids on the street. او دوست شده با بچه های توی خیابون دوست پیدا کردن: Jack makes friends easily. جک به راحت ... گزارش
25 | 1
set١٥:٣٢ - ١٣٩٨/٠٨/١٨چیدن: We can set a day and a time to meet میتونیم یه روز و یه زمانی رو برای دیدن بچینیم.گزارش
21 | 0
busy schedule٠٠:٢٥ - ١٣٩٨/٠٨/١٨مشغله کاری ( حالا میخواد کار باشه یا درس خوندن یا هر چیزی )گزارش
30 | 0
delayed٢٣:١٩ - ١٣٩٨/٠٨/١٧با تاخیر: Your flight is delayed today پروازتون با تاخیره امروز.گزارش
25 | 1
go out with٢٠:٤٥ - ١٣٩٨/٠٨/١٧رابطه عاشقانه داشتن: Tom has gone out with Rose since 2010 تام از سال 2010 رابطه عاشقانه داشته با رز .گزارش
25 | 0
run across the street١٦:٢٨ - ١٣٩٨/٠٨/١٥آن طرف خیابان دویدن، این طرف خیابان دویدن I was driving when suddenly someone ran across the street داشتم رانندگی میکردم که ناگهان یکی دوید اون طرف خ ... گزارش
7 | 0
rebel١٥:٠٤ - ١٣٩٨/٠٨/١٤کله شق: He was a rebel in his teens او یه کله شق بود توی نوجوانیش.گزارش
32 | 1
cost a fortune١٤:٢٦ - ١٣٩٨/٠٨/١٤خیلی گران بودن: put the vase down. That's cost a fortune گلدون رو بذار زمین. اون خیلی گرونه.گزارش
23 | 1
get along١٢:٥١ - ١٣٩٨/٠٨/١٢سازگاری داشتن: I get along well with people سازگاری خوبی دارم با مردم.گزارش
16 | 1
sauce١٥:٥٤ - ١٣٩٨/٠٨/٠٨سس غذا و یا هر چیز دیگه به غیر از سالاد رو میگن sauce که انواع مختلفی داره مثل chocolate sauce سس سالاد رو یا میگن dressing یا salad dressing که انوا ... گزارش
34 | 0
dressing١٥:٥٣ - ١٣٩٨/٠٨/٠٨سس سالاد رو یا میگن dressing یا salad dressing که انواع مختلفی داره مثل orange dressing سس غذا و یا هر چیز دیگه به غیر از سالاد رو میگن sauce که انوا ... گزارش
74 | 0
open and close٠١:٠٣ - ١٣٩٨/٠٨/٠٧باز و بسته شدن: . The doors are opening and closing درها دارن باز و بسته میشن.گزارش
5 | 0
go on and off٠١:٠١ - ١٣٩٨/٠٨/٠٧روشن و خاموش شدن: . The lights always go on and off چراغ ها همیشه روشن و خاموش میشن. . The lights are going on and off چراغ ها دارن روشن و خاموش میش ... گزارش
5 | 0
you see٠٠:١٧ - ١٣٩٨/٠٨/٠٧میدونید: . You see, I don't have a car because I'm short of money میدونی، من ماشین ندارم چونکه بی پولم. You see, it's an old bus and there aren't a ... گزارش
25 | 1
brilliantly٢٠:٠١ - ١٣٩٨/٠٨/٠٥به طور ماهرانه: Inside the concert hall, a top orchestra is playing brilliantly. توی سالن کنسرت، یک دسته نوازندگان درجه یک دارند به طور ماهرانه ای م ... گزارش
41 | 0
countryside٠٠:٥٩ - ١٣٩٨/٠٧/٢٨دشت و صحرا: land outside towns and cities, with fields, woods, etc.گزارش
14 | 2