پیشنهادهای حمید خدابخشی (١٢٢)
اینک نتیجۀ تتبعات ایشان را عیناً نقل می کنیم. _آسمون ریسمون . ( ایرج پزشکزاد )
اما قُرّای مداهنین آنان باشند که چون فعل کسی بر موافقت هوای وی باشد، اگرچه باطل بوَد بر آن فعل وی را مدح گویند . _ ( کشف المحجوب هجویری )
آرونا ARUNA در اساطیر هندی، به عنوان ارابه ران آفتاب شناخته می شود. او پسر کاشیاپا و آدیتی است و به عنوان یکی از شخصیت های مهم در اساطیر هندو به شمار ...
گروهی دیگر . . . گویند که ماعلم تصوف و معرفت می گوییم و ایشان اندر عین نکرت اند. _ ( کشف المحجوب هجویری )
عوام بدان بسنده کرده گویند که ما حق را همی بشناسیم و خواص بدان خرسند شده که اندر دل تمنایی یابند. و اندر نفس هاجسی . و اندر صدر میلی بدان سرای. . _ ...
اُبالی به عربی یعنی اهمیت میدهم. لا اُبالی یعنی اهمیتی نمیدهم .
در بدن انسان ۷۲۰۰۰ نادی ( جاده های عبور انرژی ) داریم که مهمترین آنها سوشومنا ، آیدا و پینگالاست . آیدا و پینگالا در دو طرف ستون فقرات قرار دارند که ...
نیرویی که بر اساس پرانا کار میکند . پرانایی . نیروی محرک . نیروی حیاتی بر طبق فلسفۀ هندو .
عصای چاوش . از نظر فلسفۀ هندی کادوکئوس یک الگوی آفرینشی ست که در بسیاری از پدیده های طبیعی میتوان آنرا دید حتی در بدن انسان . دو انرژی مار مانند به ...
سولولوگ یا سولی لوگ نوعی تک گویی در نمایشنامه است . هنگامی انجام میپذیرد که بازیگر یا راوی از مخاطب ( های ) خود بی خبر است. مثلاً در تئاتر بازیگری که ...
پس خروسش گفت : تن زن ! غم مخور _ که خدا بدْهد عوض ز اینت دگر __ مولانا
rhythmic دارای وزن و آهنگ ، ریتم
valve , شیر ، والو ، والف ، دریچه ای که برای باز یا بستن ورودی یا خروجیِ یک سیال استفاده میشود و دارای یک دسته برای باز و بسته کردن است
از سفر بیدق شود فرزینِ راد _ وز سفر یابید یوسف صد مراد _ ( مثنوی معنوی ) _ . بیدق = سرباز در بازی شطرنج . فرزین = وزیر در بازی شطرنج
فُلک = کشتی __ صورتت خرگاه دان معنیت تُرک _ معنی ت ملّاح دان ، صورت چو فُلک _ ( مثنوی مولانا )
هر چه غیر اوست استدراج توست _ گرچه تخت و ملک توست و تاج توست _ ( مثنوی مولانا )
این صدا و زنگ و غبرت ( غبار ) و رَین ( عیب ) و غَین ( تیرگی ) و غم همه کدوراتِ بشریت است . __ تمهیدات عین القضاة
این صدا و زنگ و غبرت ( غبار ) و رَین ( عیب ) و غَین ( تیرگی ) و غم همه کدوراتِ بشریت است . __ تمهیدات عین القضاة
این صدا و زنگ و غبرت ( غبار ) و رَین ( عیب ) و غَین ( تیرگی ) و غم همه کدوراتِ بشریت است . __ تمهیدات عین القضاة
علم شعبده که مثلاً از کاغذ بریده، پرنده به پرواز آورند و از مجسمه ی بی جان، جسم جاندار ارائه کنند و . . .
علم طلسمات و اعداد و حروف که با آن اعمال خارق عادت انجام دهند، مثل رسانیدن دو تن که معاشرت و معاشقت و زناشوئیشان غیرممکن باشد و احضار و طرد و بوجود آ ...
علمی که با آن در تصوّرات مردم تصرف کنند، یعنی اشیاء و احوالی به نظر آنها رسانند که وجود نداشته باشد و مناظری به تصورشان آورند که خارج از امکان باشد م ...
چوب سیاه گره دار، مخصوص قلندران به نشانۀ ناهمواری دنیا
پوششی گشاد و بلند مانند قبا از نمد با آستین های دراز و قدی تا مچ پا، مخصوص ساربان ها که در سرما و زمستان ها به کار می بردند. گشادی کپنک تا حدی بود که ...
رجوع شود به کنترات . کنتورات، سپردن کار به کسی به طور کامل در زمان معین با نرخ مشخص
کلاهی استوانه ای از جنس نمد ، با رنگ های سیاه و قرمز و یا سبز . با بالایی به نسبت دهانه جمع تر و طاق تخت با منگوله ای که از وسط آن به بغلش آویخته و د ...
سَر چاق کُن : قلیان چاق کن. کارگری متصدی چاق کردن قلیان در تمام قهوه خانه ها که از مسن ترین کارگران قهوه خانه بود و به او خلیفه نیز می گفتند
تسمه نواری که حلقه های دهانه ی حیوان را به پیشانی بند او وصل می کند .
زور گیر ، اخاذ ، جیب کَن
انگور به یونانی میشه σταφύλι _ که فونوتیکش میشه staf�li _ استافیلی
بی آرزویی ، بی خواسته ای. _. پس نشینم با تو و با تو همی شربت خوریم __ کم زنی را پیشه سازیم کم زنی و کم زنیم __ ( تمهیدات عین القضات )
این بزرگ را بین که عذر این چگونه می خواهد گفت . ای کاچکی من آن کفر بودمی که دینِ اوست . _ ( تمهیدات عین القضات )
معنی دیگر خُنِش ارتعاش است. ارتعاش ، ویبریشن ، مرتعش شدن . و وقتی در یک جمله بر مبنای مقایسه باشد مفهوم آن اختلاف ارتعاش بین چیزی و چیز دیگر است .
در گویش افغانی ، این کلمه� اَوْ گار � تلفظ میشود
ساتویک یک کلمه ی سانسکریت است که به معنای "صاف، پاک و مطلق" است. این واژه از فلسفه ی هندو بهره می برد و در کنار دو مفهوم دیگر "راج سیک" و "تام سیک"، ...
خُنِش یک کلمه ی عامیانه است که به معنای پایین آوردن صدا یا موسیقی می باشد. این عبارت بیشتر در حوزه های موسیقی یا صوتی استفاده می شود. وقتی در موسیقی ...
اوساط : جمع حد وسط ، میانه حال __ . شیخ رو آورد سوی آن فقیر _ که ز هر حالی که هست ، اوساط گیر _ در خبر خیرالامور اوساطها _ نافع آمد ز اعتدال اخلاط ...
زشت ، ناپسند ، طعنه ، شنیع . رجوع شود به شنعة و شنعت . _ صوفیان بر صوفی ای شُنعه زدند _ پیش شیخ خانقاهی آمدند _ ( مثنوی معنوی )
که در این کشتی حُرَمدان گم شده ست _ جمله را جستیم ، نتوانی تو رَست _ ( مثنوی معنوی )
سروری زهر است جز آن روح را _ که او بوَد تریاق لانی ز ابتدا __ ( مثنوی معنوی ) ؛ تریاق لان : محل تریاک ، محل پادزهر ، کوهی که در دامنه اش گیاه خشخاش ...
سروری زهر است جز آن روح را _ که او بود تریاق لانی ز ابتدا _ ( مثنوی مولانا ) .
در کنسرتهای گروههای heavy - Metal صفهای اول تماشاچی ها تحت تأثیر شور حاصله تکانهای بیش از حدی میخورند جوری که بنظر میرسد زد و خورد میکنند . دانشمندان ...
پس از وی جرمهای آسمانی است _ که در وی سورۀ سبع المثانی است /_/ گلشن راز شیخ محمود شبستری
یکی از شخصیتهای نمایشنامه خسیس مولیر
در فرانسه قرن ۱۶ بازیگران و هنرپیشگانی بودند که تقلید و مسخره های خنده دار در می آوردند و بروی صحنه های چوبی پایه دار موسوم به ترِتو نمایشهای خنده دا ...
( آدمی ) چون موجود شد غطای بصر خود شد و از شهود محروم ماند . . . و اوییِ او غطای آن بصر . [لمعات عراقی]
الربوبیةُ بغیر العبودیةُ محال : ربوبیت بدون عبودیت غیر ممکن ست
از رفع حجاب ( حق ) کسی را باک بود که ترسد از تابِ سبحات سوخته شود . [لمعات _عراقی]
عشق مشاطه ای ست رنگ آمیز / که حقیقت کند به رنگ مجاز / تا به دام آورد دل محمود / بطرازد به شانه زلف عیاض. . . [فخرالدین عراقی _ لمعات]