پیشنهادهای حمید خدابخشی (٩٤)
زور گیر ، اخاذ ، جیب کَن
انگور به یونانی میشه σταφύλι _ که فونوتیکش میشه staf�li _ استافیلی
بی آرزویی ، بی خواسته ای. _. پس نشینم با تو و با تو همی شربت خوریم __ کم زنی را پیشه سازیم کم زنی و کم زنیم __ ( تمهیدات عین القضات )
این بزرگ را بین که عذر این چگونه می خواهد گفت . ای کاچکی من آن کفر بودمی که دینِ اوست . _ ( تمهیدات عین القضات )
معنی دیگر خُنِش ارتعاش است. ارتعاش ، ویبریشن ، مرتعش شدن . و وقتی در یک جمله بر مبنای مقایسه باشد مفهوم آن اختلاف ارتعاش بین چیزی و چیز دیگر است .
در گویش افغانی ، این کلمه� اَوْ گار � تلفظ میشود
ساتویک یک کلمه ی سانسکریت است که به معنای "صاف، پاک و مطلق" است. این واژه از فلسفه ی هندو بهره می برد و در کنار دو مفهوم دیگر "راج سیک" و "تام سیک"، ...
خُنِش یک کلمه ی عامیانه است که به معنای پایین آوردن صدا یا موسیقی می باشد. این عبارت بیشتر در حوزه های موسیقی یا صوتی استفاده می شود. وقتی در موسیقی ...
اوساط : جمع حد وسط ، میانه حال __ . شیخ رو آورد سوی آن فقیر _ که ز هر حالی که هست ، اوساط گیر _ در خبر خیرالامور اوساطها _ نافع آمد ز اعتدال اخلاط ...
زشت ، ناپسند ، طعنه ، شنیع . رجوع شود به شنعة و شنعت . _ صوفیان بر صوفی ای شُنعه زدند _ پیش شیخ خانقاهی آمدند _ ( مثنوی معنوی )
که در این کشتی حُرَمدان گم شده ست _ جمله را جستیم ، نتوانی تو رَست _ ( مثنوی معنوی )
سروری زهر است جز آن روح را _ که او بوَد تریاق لانی ز ابتدا __ ( مثنوی معنوی ) ؛ تریاق لان : محل تریاک ، محل پادزهر ، کوهی که در دامنه اش گیاه خشخاش ...
سروری زهر است جز آن روح را _ که او بود تریاق لانی ز ابتدا _ ( مثنوی مولانا ) .
در کنسرتهای گروههای heavy - Metal صفهای اول تماشاچی ها تحت تأثیر شور حاصله تکانهای بیش از حدی میخورند جوری که بنظر میرسد زد و خورد میکنند . دانشمندان ...
پس از وی جرمهای آسمانی است _ که در وی سورۀ سبع المثانی است /_/ گلشن راز شیخ محمود شبستری
یکی از شخصیتهای نمایشنامه خسیس مولیر
در فرانسه قرن ۱۶ بازیگران و هنرپیشگانی بودند که تقلید و مسخره های خنده دار در می آوردند و بروی صحنه های چوبی پایه دار موسوم به ترِتو نمایشهای خنده دا ...
( آدمی ) چون موجود شد غطای بصر خود شد و از شهود محروم ماند . . . و اوییِ او غطای آن بصر . [لمعات عراقی]
الربوبیةُ بغیر العبودیةُ محال : ربوبیت بدون عبودیت غیر ممکن ست
از رفع حجاب ( حق ) کسی را باک بود که ترسد از تابِ سبحات سوخته شود . [لمعات _عراقی]
عشق مشاطه ای ست رنگ آمیز / که حقیقت کند به رنگ مجاز / تا به دام آورد دل محمود / بطرازد به شانه زلف عیاض. . . [فخرالدین عراقی _ لمعات]
کسی که دامن کش است و دامن کشان راه میرود از شدت ناز و عشوه و اطوار ، داره انگار به زبان حال میگه: راه باز کنید که من آمدم . یا بقول سلاطین کور باشید ...
اگر صورت چیزی در رطوبت جلیدی منطبع شود آن صورت را وضعی و مقداری خاص باشد . /. جلید : یخ
دانش چاره اندیشی ، بعنوان مثال چه چاره ای بیاندیشیم که آب را از قعر چاه بیرون بکشیم؟
بَزَمند ، بزه مند ، بزومند : گناهکار _ در متون ترجمۀ قرآن که از قرنهای چهارم تا ششم وجود دارد ، این کلمه مکرر آمده است. ( حسین خدیو جم _ پاورقی فصل س ...
بنگر ز جهان چه طَرْف بربستم؟ هیچ __ وَز حاصلِ عمر چیست در دستم؟ هیچ __ [خیام]
علم هیأت = علم نجوم = مِجَسطی
مردمان بلخ این بشر را که احنف امیر کرده به بلخ ، او را مهرجانی هدیه آورده بودند. جامه و اسبان و سلاح و پیرایه های زرین و سیمین. چنانکه رسم عجم بود مه ...
مهرجانی : هدیۀ مخصوص جشن مهرگان ، هدیه ای ایست مانند عیدی که ایرانیان در روزهای جشن مهرگان ( دهم تا شانزدهم مهر ) به یکدیگر میدادند .
اَضحَویّـه : هدیۀ مخصوص عید اَضحیٰ ، هدیۀ عید قربان
نوروزیه ، هدیه ای که بعنوان عیدی در روز نوروز میدهند
مأجون بر وزن معجون . شبیه جن شده ، تبدیل به جن شده . صفت مبالغه ای بر امر زشت بودن . این پیرزن عجب مأجونی ست .
کفل گرد کردن به معنی فربه شدن و چاق شدن سرین است . کفل گرد کردند گورانِ دشت _ مگر شیر از این گورگه درگذشت؟ ( شرفنامه نظامی )
پیوسته ، راغب ، متمایل شده ، ملحق شده ، چسبیده ماهی قدر آب داند و عاشق باشد و چفسیده باشد بر وصال دریا ( مجالس سبعه مولانا )
محبت در حق باری ( تعالی ) در همۀ عالم . . . و جملۀ موجودات کامن است. فیه مافیه
مفرد سیّـئـات گناه ، معصیت هر فساد و سیئتی که هست از تصرف بنده است و هر صلاحی که هست از حق است __ مجالس سبعه مولانا
اومّید لیس یا اُمّیدلیس: �امیدوار. کسی که در امید به سر می برد� ( شهیدی، 1386، ج5: 184 ) . �امیدلیس یعنی کسی که امید دارد، ولی حق ندارد� ( استعلامی ...
�سقرپروردگان� به معنی دوزخیان است؛ کسانی که مایۀ پرورش آن ها دوزخ است ( فروزانفر، 1382: 1085 ) . این واژه از دو جزء اصلی سقر و پرورده و علامت جمع �ا ...
در مجالسِ سبعه مولانا آمده است: "الیواقیت تشتری بالمواقیت و المواقیت لاتشتری بالیواقیت" یعنی چون وقت عمر مهلت دهد، یاقوتها و گوهرها توان بدست آوردن ؛ ...
در مجالس سبعه مولانا آمده است "الیواقیت تشتری بالمواقیت و المواقیت لاتشتری بالیواقیت" یعنی چون وقت عمر مهلت دهد، یاقوتها و گوهرها توان بدست آوردن ؛ ا ...
بَـحّـاث کسی که زیاد بحث میکند حسام الدین ارزنجانی پیش از آنکه بخدمت فقرا رسد و با ایشان صحبت کند و بحـّـاثی عظیم بود فیه مافیه
دامن ز پای برگیر ای خوبروی خوش رو تا دامنت نگیرد دست خدایْ خوانان سعدی
من اگر از اجزا خود را فروسکلم ، لطفِ بی نهایت و ارادتِ قفل گشایی و بی چونیِ فتّـاحی او خواهد بود. ( فیه مافیه )