فواد بهشتی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

give way to: جای خود را دادن به، به نفع ( کسی یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

facet: ( شخصیت و موضوع و غیره ) وجهه، زمین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

facet: ( شخصیت و موضوع و غیره ) وجهه، زمین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ability: ظرفیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make up: ترکیب - نظام

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

talented: دارای استعدا خدادادی - توانمند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

talented: دارای استعدا خدادادی - توانمند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

steering: هدایت، کنترل، اداره

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

conserve: محافظت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

conserve: محافظت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

springtime: بهاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

springtime: بهاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

from: از پس، از پشت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

theatergoer: تئاتر بین، بیننده تئاتر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

theatergoer: تئاتر بین، بیننده تئاتر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

circulatory: گرداننده، چرخنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

circulatory: گرداننده، چرخنده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

representation: نگاره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

representation: نگاره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

burgeoning: در حال رشد - شکوفا - آباد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

articulate: سخنور، فصیح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

articulate: سخنور، فصیح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wear away: فرسایش یافتن، فرساییدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

noteworthiness: ارزش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

noteworthiness: ارزش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unconfirmed: اثبات نشده، تصدیق نشده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unconfirmed: اثبات نشده، تصدیق نشده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

susceptibleness: قابلیت پذیرش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

susceptibleness: قابلیت پذیرش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

malaria: مالاریا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

malaria: مالاریا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intrusion: نفوذ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

intrusion: نفوذ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

invading: متجاوز، غاصب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

under way: جاری، فعال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

elusiveness: طفره، دوری، اجتناب، فرار، گریز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

extend: تقدیم کردن، ارائه دادن یا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idolatrous: شیفته، دلباخته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

idolatrous: شیفته، دلباخته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

obliviousness: بی توجهی، بی اعتنایی، بی خبری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

obliviousness: بی توجهی، بی اعتنایی، بی خبری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

insulting: اهانت آمیز، زننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

insulting: اهانت آمیز، زننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

surpasser: جلو زن، پیشی گیرنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

depleted: خالی شده، به ته رسیده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

comprise: در بر گرفتن، به خود اختصاص دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

general purpose: همه منظوره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

general purpose: همه منظوره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

interaction: تعامل، ارتباط

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flooding: زیر آب روی، زیر سیل روی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

turn away: مانع شدن، جلوگیری کردن، بازداشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

performer: ( سیرک ) اجرا کننده، مجری - هنرمند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

arrangement: چینش، چیدمان، آرایش، ترتیب، تنظیم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

discriminating: تمییز دهنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

discriminating: تمییز دهنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

make up: تامین کردن، فراهم کردن، مهیا کردن - ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glider: گلایدر ( هواپیمای بدون موتور ) ، با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

glider: گلایدر ( هواپیمای بدون موتور ) ، با ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

re entry: بازگشت، ورود مجدد، دخول مجدد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

re entry: بازگشت، ورود مجدد، دخول مجدد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

structural: ساختاری، بنیانی، ترکیبی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

structural: ساختاری، بنیانی، ترکیبی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

adherence: پایبندی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

adherence: پایبندی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

foster: برانگیختن، تهییج کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

harbor: محافظت کردن، نگهداری کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

insignificant: کم ارزش، بی ارزش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mysteriousness: اسرارآمیزی، رمز آلودگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mysteriousness: اسرارآمیزی، رمز آلودگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

baffling: سردرگم کننده، متحیر کننده - سری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

threatening: خطرناک، زیان بار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

promoter: ارتقا دهنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

promoter: ارتقا دهنده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bound: محدود، متناهی، کران دار، دارای حد و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bound: محدود، متناهی، کران دار، دارای حد و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

squeeze: جای کوچک و تنگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

serious: با اهمیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

determining: تعیین کننده، مهم، اساسی، نقش پرداز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fitness: آمادگی جسمانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

overall: کلی - سراسری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contaminant: آلاینده، عامل آلودگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contaminant: آلاینده، عامل آلودگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nonviolent: غیر خشونت آمیز، غیر خشن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

civil: شهروندی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

manual: دفترچه راهنما، کتابچه راهنما

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

manual: دفترچه راهنما، کتابچه راهنما

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

carelessly: با بی دقتی، با بی توجهی، از روی غفل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inadvertently: از روی غفلت، از روی بی مبالاتی یا ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

include: ( در لیست و غیره ) درج کردن، وارد ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inadvertent: از روی غفلت، نسنجیده، بی دقت، بی تو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inadvertent: از روی غفلت، نسنجیده، بی دقت، بی تو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

up to date: به روز شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

up to date: به روز شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

methodically: با متد معین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

doubtful: غیرمحتمل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

doubtful: غیرمحتمل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unwarranted: بی مورد، ناجور، نا مناسب، غیر مقتضی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unjustified: غیر موجه، بی جا، بی مورد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in service: کار کردن، دایر بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be in service: کار کردن، دایر بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

treat: ( زباله های جامد ) پالایش کردن، ( ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

treatment: ( زباله های جامد ) پالایش، ( فاضلاب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

disposal: ( پسماند ) مدیریت، رسیدگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

recycle: مجددا استفاده کردن، مجددا به کار گر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

colorfully: ( توصیف و غیره ) به زیبایی، تماشایی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

colorfully: ( توصیف و غیره ) به زیبایی، تماشایی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whole: درسته، یک تکه، به تمامی، کلا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

assess: شناسایی کردن - پی بردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

outdoor: در فضای آزاد، در فضای باز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

elated: شاد، خوشحال، شادمان، محظوظ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

elated: شاد، خوشحال، شادمان، محظوظ

١ سال پیش

مدال‌های فواد بهشتی