علیرضا عسکری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inconsistent: ناجور - غیر متعارف

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subsume: در بر گرفته شدن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have yet to: We use "have/has to infinitive" whe ...

٧ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

code of conduct: منشور اخلاقی

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have yet to: We use "have/has to infinitive" whe ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have yet to: We use "have/has to infinitive" whe ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

back in: 1 - برگشتن: I'll be back in 5 minut ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

back in: 1 - برگشتن: I'll be back in 5 minut ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

foley: بازتولید صداها ( صدای کفش , کوبیدن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

foley: بازتولید صداها ( صدای کفش , کوبیدن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

look through: وارسی و تجسس کردن چیزی ( کشو , میز ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it used to be that: قبلا اینطور ( اینگونه ) بود که . . ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it used to be that: قبلا اینطور ( اینگونه ) بود که . . ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prime time: زمانی است که اکثر مردم تلویزیون تما ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

undergo: زیر بار رفتن , متقبل شدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on our part: از طرف ما

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall on: رخ دادن اتفاقی در یک لحظه خاص زمانی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

local treasure: A Local Treasure is a locally - own ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

mortgage: 1 - وام مسکن 2 - در رهن یا وثیقه گ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

end up: به سر بردن - مستقر شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

gear: لباس یا تجهیزات مخصوص فعالیت خاص - ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heap of: تلی از

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loaded with: مملو از . . .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loaded with: مملو از . . .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

overtime: به مرور

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

taken care of: ترتیب انجامش داده شده. Organized

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

taken care of: ترتیب انجامش داده شده. Organized

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

produce: تره بار - محصولات مزرعه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subject to: مشمول بودن Images may be subject to ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in like: به احتمال در . . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

top mainly: مهمترین چیز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gear: اسباب و لوازم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

array: لیست , مجموعه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unerringly: بدون خطا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unerringly: بدون خطا

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oases: ناحیه ای کوچک در صحرا که منبع آب و ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

oases: ناحیه ای کوچک در صحرا که منبع آب و ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coping: مقابله - مدارا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

coping: مقابله - مدارا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stem: بنیادی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

weight off: وزنه یا بار بزرگی برداشته شدن a wei ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jester: ملیجک دربار - جوکر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

break up: جدا شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

put off: رای کسی را زدن - منصرف کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

tackle: بررسی و رسیدگی کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

niche: جایگاه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strike: درخشیدن - تابیدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

provision: تمهیدات تاًمینات

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

perk: An extra payment or benefit that yo ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

en suite: اتاق خوابی که ( در خانه یا هتل ) در ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

en suite: اتاق خوابی که ( در خانه یا هتل ) در ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

visiting: میهمان - بازدید کننده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

address: مرتفع کردن - برآورده کردن مورد توجه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

patrifocal: پدرسالاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

earn a living: امرار معاش کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

earn a living: امرار معاش کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

comprehensive: comprehensive school مدرسه جامع

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

shot: تصویر گرفتن و فیلمبرداری کردن ( سین ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

what a shame: چه حیف ! شرم آور است!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what a shame: چه حیف ! شرم آور است!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get to know: فرصت آشنایی پیدا کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

birth order: ترتیب تولد فرزندان

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liberating: آزادی بخش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

liberating: آزادی بخش

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

great laugh: خوش خنده / اهل حال /با صفا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

feature: ارائه کردن / دارا بودن / داشتن This ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

staggering: تکان دهنده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

staggering: تکان دهنده

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

authority figure: شخصی که اختیار و قدرت دارد. افراد پ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

authority figure: شخصی که اختیار و قدرت دارد. افراد پ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

regarding: موضوع / مورد In Europe, the politic ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

presume: استنباط می شود / برداشت می شود

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sprawling: وسیع

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

monolithic: به یاد ماندنی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

subsume: در بر گرفته شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subsume: در بر گرفته شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coming of age: بلوغ coming of age ceremonies / جشن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

video tape: ضبط کردن ویدئو بر روی نوار کاست وید ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

educational establishment: مرکز آموزشی educational institute

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

undreamt: غیر قابل تصور

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

traumatic: وارده - تحمیل شده ( به لحاظ جراحت ، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inconsistent: ناجور - غیر متعارف

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inconsistent: ناجور - غیر متعارف

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unevenly: به طور غیر یکنواخت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unevenly: به طور غیر یکنواخت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stamp out: پایان دادن - از بین بردن - خاموش کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stamp out: پایان دادن - از بین بردن - خاموش کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

weed out: تمیز دادن - موارد مورد نیاز را جدا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

housing stock: مناطق مسکونی مجتمع های مسکونی نه ل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

speaking: وقتی با یکی قید استفاده شود به معنا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

definitive: به معنی "واضح" , "دقیق" یا "روشن" D ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

مدال‌های علیرضا عسکری