علیرضا عسکری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inconsistent: ناجور - غیر متعارف

٦ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subsume: در بر گرفته شدن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have yet to: We use "have/has to infinitive" whe ...

٦ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

code of conduct: منشور اخلاقی

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have yet to: We use "have/has to infinitive" whe ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have yet to: We use "have/has to infinitive" whe ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

back in: 1 - برگشتن: I'll be back in 5 minut ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

back in: 1 - برگشتن: I'll be back in 5 minut ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

foley: بازتولید صداها ( صدای کفش , کوبیدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

foley: بازتولید صداها ( صدای کفش , کوبیدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

look through: وارسی و تجسس کردن چیزی ( کشو , میز ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it used to be that: قبلا اینطور ( اینگونه ) بود که . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it used to be that: قبلا اینطور ( اینگونه ) بود که . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prime time: زمانی است که اکثر مردم تلویزیون تما ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

undergo: زیر بار رفتن , متقبل شدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on our part: از طرف ما

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall on: رخ دادن اتفاقی در یک لحظه خاص زمانی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

local treasure: A Local Treasure is a locally - own ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

mortgage: 1 - وام مسکن 2 - در رهن یا وثیقه گ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

end up: به سر بردن - مستقر شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

gear: لباس یا تجهیزات مخصوص فعالیت خاص - ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heap of: تلی از

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loaded with: مملو از . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loaded with: مملو از . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

overtime: به مرور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

taken care of: ترتیب انجامش داده شده. Organized

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

taken care of: ترتیب انجامش داده شده. Organized

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

produce: تره بار - محصولات مزرعه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subject to: مشمول بودن Images may be subject to ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in like: به احتمال در . . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

top mainly: مهمترین چیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gear: اسباب و لوازم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

array: لیست , مجموعه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unerringly: بدون خطا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unerringly: بدون خطا

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oases: ناحیه ای کوچک در صحرا که منبع آب و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

oases: ناحیه ای کوچک در صحرا که منبع آب و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coping: مقابله - مدارا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

coping: مقابله - مدارا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stem: بنیادی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

weight off: وزنه یا بار بزرگی برداشته شدن a wei ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jester: ملیجک دربار - جوکر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

break up: جدا شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

put off: رای کسی را زدن - منصرف کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

tackle: بررسی و رسیدگی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

niche: جایگاه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strike: درخشیدن - تابیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

provision: تمهیدات تاًمینات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

perk: An extra payment or benefit that yo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

en suite: اتاق خوابی که ( در خانه یا هتل ) در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

en suite: اتاق خوابی که ( در خانه یا هتل ) در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

visiting: میهمان - بازدید کننده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

address: مرتفع کردن - برآورده کردن مورد توجه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

patrifocal: پدرسالاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

earn a living: امرار معاش کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

earn a living: امرار معاش کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

comprehensive: comprehensive school مدرسه جامع

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

shot: تصویر گرفتن و فیلمبرداری کردن ( سین ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

what a shame: چه حیف ! شرم آور است!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what a shame: چه حیف ! شرم آور است!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get to know: فرصت آشنایی پیدا کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

birth order: ترتیب تولد فرزندان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liberating: آزادی بخش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

liberating: آزادی بخش

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

great laugh: خوش خنده / اهل حال /با صفا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

feature: ارائه کردن / دارا بودن / داشتن This ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

staggering: تکان دهنده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

staggering: تکان دهنده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

authority figure: شخصی که اختیار و قدرت دارد. افراد پ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

authority figure: شخصی که اختیار و قدرت دارد. افراد پ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

regarding: موضوع / مورد In Europe, the politic ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

presume: استنباط می شود / برداشت می شود

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sprawling: وسیع

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

monolithic: به یاد ماندنی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

subsume: در بر گرفته شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subsume: در بر گرفته شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coming of age: بلوغ coming of age ceremonies / جشن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

video tape: ضبط کردن ویدئو بر روی نوار کاست وید ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

educational establishment: مرکز آموزشی educational institute

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

undreamt: غیر قابل تصور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

traumatic: وارده - تحمیل شده ( به لحاظ جراحت ، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inconsistent: ناجور - غیر متعارف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inconsistent: ناجور - غیر متعارف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unevenly: به طور غیر یکنواخت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unevenly: به طور غیر یکنواخت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stamp out: پایان دادن - از بین بردن - خاموش کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stamp out: پایان دادن - از بین بردن - خاموش کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

weed out: تمیز دادن - موارد مورد نیاز را جدا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

housing stock: مناطق مسکونی مجتمع های مسکونی نه ل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

speaking: وقتی با یکی قید استفاده شود به معنا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

definitive: به معنی "واضح" , "دقیق" یا "روشن" D ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های علیرضا عسکری