دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
١١,٧٠٩
رتبه در دیکشنری
٣٧٦
لایک
١,١٧٤
دیسلایک
٢٠٠
جدیدترین پیشنهادها
١ ماه پیش
٠
منها کردن
٣ ماه پیش
٠
از چیزی حمایت کردن
٣ ماه پیش
٠
به شیوۀ فیلسوفانه سخن گفتن
٣ ماه پیش
٠
پذیرش با حق تحفظ ( روابط بین الملل )
٤ ماه پیش
٠
برون ریزی
جدیدترین ترجمهها
١ سال پیش
I'm so anxious I'm just a bundle of nerves.
٠
آن قدر مضطربم که اعصابم به هم ریخته است.
١ سال پیش
Last Thursday, I was a bundle of nerves, waiting for my date to arrive.
٠
پنج شنبۀ گذشته که منتظر موعد قرارم بودم خیلی اعصابم به هم ریخته بود.
١ سال پیش
She has become a bundle of nerves at the slightest sound.
٠
با کوچک ترین صدایی اعصابش به هم می ریزد.
١ سال پیش
She was a bundle of nerves before the audition.
٠
قبل از امتحان خیلی مضطرب و نگران بود.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.