دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
١١,١٨١
رتبه در دیکشنری
٣٦٠
لایک
١,١٢٣
دیسلایک
١٩٢
جدیدترین پیشنهادها
١ هفته پیش
٠
برون ریزی
١ ماه پیش
١
موشکافانه ( به عنوان صفت )
١ ماه پیش
٠
کار و زندگی کسی شدن
٢ ماه پیش
٠
نیاز مبرم
٢ ماه پیش
٠
طلایه دار
جدیدترین ترجمهها
٩ ماه پیش
I'm so anxious I'm just a bundle of nerves.
٠
آن قدر مضطربم که اعصابم به هم ریخته است.
٩ ماه پیش
Last Thursday, I was a bundle of nerves, waiting for my date to arrive.
٠
پنج شنبۀ گذشته که منتظر موعد قرارم بودم خیلی اعصابم به هم ریخته بود.
٩ ماه پیش
She has become a bundle of nerves at the slightest sound.
٠
با کوچک ترین صدایی اعصابش به هم می ریزد.
٩ ماه پیش
She was a bundle of nerves before the audition.
٠
قبل از امتحان خیلی مضطرب و نگران بود.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.