مصطفی اعتبارزاده - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’s the sixty four thousand dollar question: سوال بسیار خوبیه. یا that’s the m ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ward of the state: شخصی که به دلیل بیماری خاص تحت حمای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

first generation college student: یا first - gen student یعنی کسی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

black pudding: یک غذای انگلیسی که با خون خوک درست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i what i mean is: منظورم اینه که

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kosher meat: گوشت حلال ( غیر خوک ) با ذبح اسلامی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crept: خزیدن، ریشه دواندن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on top of everything else: با همه ی اینها. .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sandwiched: قرار گرفتن بین دو چیز It is sandwic ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

judging by: با توجه به، بر اساس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

infectious groove: به ریتم یا ضرب آهنگی اطلاق می شود ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strike lucky: خوش شانس بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

marking the beginning: نشان از آغاز. . . The opening cer ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

better suit: بهتر، مناسب تر، سازگارتر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

long past: خیلی قدیمی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

solo backpacking adventure: سفر ماجراجویانه انفرادی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

public firm: شرکت سهامی عام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

weighing heavily: سنگینی کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

loft kit: تختخواب های دانشجویی که راحت تر قاب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

choices abound: انتخاب های زیادی وجود دارد.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grinch like: عقده ای، کسی که از لذت دیگران خوشحا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you don't give a shit about me: تو اصلا منو دوست نداری.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to behold: یعنی ارزش دیدن دارد. The garden w ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blew past: عبور کردن، گذشتن، رد شدن

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های مصطفی اعتبارزاده