احمد درفشدار - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

circular: دوری ( در استدلال (

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

conjunctural: اقترانی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سولیپسیسم: خود تنها انگاری

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pronounce: رسماً درستی چیزی را اعلام کردن، اعل ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

step children: a child of one's husband or wife by ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fronde: شورش فروند ( به فرانسوی: Fronde ) ( ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

directedness: هدایت شدگی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

investigation: جُستار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

touch: - in touch در تماس ( از راه مکالمه ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reification: چیزانگاری

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gamification: اساساً گیمیفیکیشن به معنای کاربرد م ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lure someone away: نظر کسی را از چیزی ( توسط چیزی مثل ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thomistic: وابسته به اندیشه های توماس اکویناس

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one's own peril: با قبول خطری که به عواقب آن آگاه اس ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nonbinding: بی اعتبار، بدون فشار یا الزام قانون ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

narrating: روایتگر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

penetratee: متعلق نفوذ، نفوذ شونده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rebrand: تغییر نام تجاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

refine: شفاف سازی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

accuracy: دو واژهaccuracy و precision در اصول ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heliocentric: خورشید - مرکزی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

purist: طرفدار سنت بخصوص در کاربرد زبان؛سنت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harp on: پرچانگی کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw a wrench in the works: گره توی کار انداختن، با مشکل تراشی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skepticism: شک گرایی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

desacralize: تقدس زدایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

think ill: بدگویی کردن، بداندیشی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

think fit: مصلحت دانستن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self narrative: An introspective recounting of a pe ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

land: گرفتار کردن، به دردسر انداختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unmade: بهم ریخته ( رختخواب ) ، ناهموار ( ج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

toy: به فکر چیزی یا کسی بودن toy with so ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stake out a claim: to say publicly that you think you ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

attempt at: تلاش برای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accuracy: دو واژهaccuracy و precision در اصول ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

precision: در زمینه های علم و مهندسی ، درستی ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thinking aloud: to say one's thoughts so that other ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

banked curve: A banked curve is a curve that has ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

banking on curve: شیب جاده در انحنا

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

account: بیماری او توجیهی برای رنگ پریدگی او ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

connotation: یک فرهنگ لغت خوب مفهوم یک کلمه و هم ...

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

narrating: روایتگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

narrating: روایتگر

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

identify with: همدردی کردن با

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gamification: اساساً گیمیفیکیشن به معنای کاربرد م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come up with something: به یک ایده، پاسخ، و غیره اندیشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at the mercy of: زیر سیطره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

count for nothing: اهمیتی ندارد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

acrimonious: جنجالی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring to awareness: بخاطر آوردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go kerflooey: از کار افتادن کامل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

affective forecasting: پیش بینی عاطفی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

paraplegic: فلج از کمر به پائین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paraplegic: فلج از کمر به پائین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

global: کل نگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disposition: خُلق

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

affective disposition: تمایلات عاطفی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put a lot of weight on duration of experiences: اهمیت زیادی برای مدت زمان تجربه ها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curator: متولی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fondly: با خوشرویی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fondly: با خوشرویی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fondly: خوش باورانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

touch on: هنگام صحبت یا نوشتن موضوع خاصی را ذ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

catalyst: رویداد آفرین:عاملی که باعث تغییر یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

trade off: ایجاد توازن بین دو وضعییت یا کیفیت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recap: مرور/ یادآوری نکات برجسته مطالبی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disconcerting: باعث سردرگمی ، خجالت زدگی، یا نگران ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

affect: affect - based مبتنی بر عاطفه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوشبختی: من تصور می کنم بین خوشحالی و خوشبخت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خوشبختی: من تصور می کنم بین خوشحالی و خوشبخت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uncontroversially: دور از بحث و جدل، بصورتی بدون مناقش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ubiquitous: همم جا حاضر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pseudo addiction: معتاد قلابی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ad hoc: معنی دیگر این واژه در فرضیه: در علم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

argument from analogy: قیاس مع الفارق: قیاس مع الفارق از ط ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sensation: حسگری ( داریوش آشوری ) ، ادراک حسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

attitude: معانی دیگر: ایستار، طرز قرارگیری، ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pluralist: کثرت گرا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

monistic: یگانه انگارانه، یگانه انگار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unify: متحد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

schadenfreude: خنک شدن دل ( ناشی از حادثه بد برای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

schadenfreude: خنک شدن دل ( ناشی از حادثه بد برای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

invaluable: غیر قابل قیمت گذاری؛ بسیار ارزشمند؛ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

estate: املاک و مستغلات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

directedness: هدایت شدگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

helpful: یاری دهنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uninteresting: کسل و خسته کننده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tuatara: سوسمار پل دماغی یا توآتارا ( نیوزیل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contingent claim: ادعایی که ممکن است درست یا نادرست ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quale: a quality or property as perceived ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

object: عین، ابژه ( فلسفه )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

astrophysicist: اختر فیزیک دان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

baptise: غسل تعمید دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baptise: غسل تعمید دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dress rehearsal: آخرین تمرین یک نمایش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trivialise: کوچک شمردن، بی اهمیت قلمداد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crushing: خرد کننده، نا امید کننده، ویرانگر ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

directive: بخشنامه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conception: انگاشت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doxastic: وابسته به باور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

corollary: چیزی که نتیجه مستقیم چیز دیگری است

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dispelling illusions: توهم زدایی، زدودن توهمات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

futility: ابطال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

purist: طرفدار سنت بخصوص در کاربرد زبان؛سنت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

despite of: غلیرغم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

despite of: غلیرغم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beneath one's dignity: کسر شأن شخص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stake: مخاطره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ground: ground yourself به معنی ایجاد توازن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compassion fatigue: if you are suffering from compassio ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

first responder: امدادگر خط مقدم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vicarious trauma: آسیب جانبی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overwhelmed: درمانده، از پا درآمده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unfolding: در حال وقوع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

funny: شوخ طبع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fecklessness: بی ارزش بودن به دلیل ناتوان بودن و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

demonstration: اثبات تجربی و عملی، اثبات از راه نم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

doggie: هاپو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contribution: یاری بهر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trial: راه اندازی آزمایشی ( trail run )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hits the shelves: در معرض فروش، آماده برای فروش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gubbins: یک شیئ بی ارزش یا کم ارزش، یک دستگا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assemblies: مجموعه ای از ماشین آلات روی هم سوار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mentee: مرید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tag: تگ ( tag ) برچسبی است که چسبانده نم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skid: تکیه گاهی ( از جنس چوب یا فلز ) برا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

master: بالادست ( صفت )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nonbinding: بی اعتبار، بدون فشار یا الزام قانون ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

infallibility: عصمت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assimilation: ( فرهنگ ) مال خود سازی، بنام خود کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

articulate: بیان کردن، مفصل بندی کردن، عینیت بخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ancestors: واژه اعقاب در اینجا درست نیست، لطفا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arrogance: استکبار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interaction: اندرکنش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pronounce: رسماً درستی چیزی را اعلام کردن، اعل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ritualistically: تشریفاتی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amalgamate: تلفیق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amalgamate: تلفیق

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

indivisibly: بطور جدایی ناپذیری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

parapsychologist: فرا روان شناسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ring: مورد آقا/خانم سجاد نادرست است زیرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

irrelevance: بی اهمیت بودن در موقعیت خاص

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ostracise: طرد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concentration: برهم فشردگی، برهم افزایش، تراکم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appraisal: سنجش و ارزیابی ( شفاهی یا کتبی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subject: سوژه، فاعل شناسا، فاعل ذهن، برابرای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

states of affairs: حالات امور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

acosmism: نیست انگاری جهان، انکار وجود ما سوی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pantheistic: همه خدا گرا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

circularity: دوری، دور باطل ( در استدلال منطقی ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dualistic: دوگانه انگار ( پیشنهاد قبلی اصلاح ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overrider: نفی کننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

square: square ( something ) with something ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

noetic: عقلی، عقل یافتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

theologian: متألهه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nontemporal: ابدی، بی زمان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nonspatial: عرفان ( لامکان )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

numinous: ( دین و عرفان ) امر قدسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

matrix: قالب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overhastiness: شتابزدگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blessedness: تبرک، تیمن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

presuppositions: پیش فرض ها

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sentience: توانمندی ادراک حسی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

entrusted him with: گماشتن او به . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hemerology: تعیین روزهای فرخنده و نحس در تقویم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ecumenical: طرفدار اتحاد شاخه های مختلف مسیحی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

electricity: واژه "برق" معادل مناسبی برای electr ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deferent: ( در نجوم، نظام بطلمیوسی ) به دایره ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bang into: بهم برخورد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

operative: عملیاتی

١ سال پیش

مدال‌های احمد درفشدار