دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
١,٦٣٢
رتبه
رتبه در دیکشنری
٢,١٣٠
لایک
لایک
١٦٨
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٢٤

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٠
رتبه
رتبه در بپرس
٠
لایک
لایک
٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
١ سال پیش
دیدگاه
٠

خرابی/ انهدام / آسیب دیدن/ شوک / زخم / زخمی شدن/ شکنجه

تاریخ
١ سال پیش
دیدگاه
١

شکست / خرابی / بازنده/

تاریخ
١ سال پیش
دیدگاه
٠

تفکر منطقی، تفکر مستدل

تاریخ
١ سال پیش
دیدگاه
٥

تفکر انتقادی، تفکر نقادانه

تاریخ
١ سال پیش
دیدگاه
١

هزینه مقطعی

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Management critique Hates repetitiveness; focuses on the main objectives, rather than on getting details of individual tasks right.
دیدگاه
٠

ارزیاب مدیریت از تکرار مکرر متنفر است: او بر روی اهداف اصلی تمرکز میکند تا بر روی جزییات کار تک تک افراد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The repetitiveness of the work really got me down after a while.
دیدگاه
٠

تکراری بودن آن کار بعد از مدتی من را از پای درآورد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The investigation continued for nearly three years.
دیدگاه
٢

بررسی و تحقیقات حدود سه سال طول کشید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The cross section of a bridge deck may twist as a result of excessive life.
دیدگاه
٠

سطح مقطع عرشه یک پل میتواند بر اثر عمر زیاد، تاب بخورد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
A cross section of the filter chambers.
دیدگاه
٠

سطح مقطعی از اتاقهای فیلتر

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

پاسخی موجود نیست.